برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله تاریخ و علوم قرآن تحت word دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تاریخ و علوم قرآن تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله تاریخ و علوم قرآن تحت word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله تاریخ و علوم قرآن تحت word :

تواترو جواز قرائت و استدلال به آنها

پیشگفتار
اشکال و خلافی نیست در اینکه باید قرآن شریف را بر طبق اسلوب و طریقه پیغمبر (ص) و اهل بیت واصحاب گرامیش قرائت نمود . قرائتی که آنرا از پیغمبر اکرم (ص) شنیده باشند یا از کسای که از آن حضرت شنیده باشند ، نه آنچه در مصاحف و نوشته ها که در آن زمان کتابت شده است ، زیرا نوشته ها در آن زمان ، خالی از اعراب و نقطه بود وکسی که در ابتدا می خواست از آن استفاده کند به خطا دچار می گشت . و آنچه را که پیغمبر اسلام (ص) قرائت کرده و اصحابش آنرا تلقی و اخذ نموده انده مام قرآنی است که نام و عنوان یک سلسله

الفاظی است که دارای مواد و صور مخصوصی هستند ، پس به کلماتی که فاقد بعضی از مواد و یا صورت هستند ، قرآن گفته نمی شود ، ولی بعضی از حالات ، مانند سکون و وصل ، در تسمیه و نام دخالتی ندارند ، گر چه در نماز یا قرائت قرآن باید آنها را نیز مراعات کرد چنانچه در محل خود ثابت است که در ثواب تلاوت و یا در نماز شرط است که باید قرائت شرعأ صحیح باشد .

بنا به مطلب فوق باید قرآن را با آن ماده و صورت که پیغمبر اسلام (ص) تلاوت فرموده و اصحابش آنرا ضبط نموده اند تشخیص داد ، و برطبق آن قرائت نمود . بنابراین در سه مورد بحث خواهیم کرد :
1- آیا قرائات هفتگانه معروف و یا زاید بر آن متواتر است ؟
2- آیا جایز است قرآن را با این قرائات معروف تلاوت کرد ، گر چه متواتر آنها ثابت نشود ؟
3- آیا بر فرض جواز قرائت می شود از آنها برای حکمی استفاده کرد ؟
بحث اول

گروهی از علما مدعی اند که قرائت هفت قاری معروف ، متواتر است یعنی قرائت ابن عامر دمشقی و ابن کثیر مکی و عاصم کوفی و ابو عمربن علای بصری و حمزه کوفی و نافع مدنی و کسائی کوفی ، و عده دیگری سه نفر را به آنها اضافه کرده اند که عبارتند از خلف ، یعقوب و یزید بن قعقاع که در نتیجه قرائت ده نفر از نامبردگان ، در نظر آنان متواتر است .
قائلین به تواتر

1- علامه حلی می نویسد : جایز است قرآن را با قرائت هر یک از قرا هفتگانه تلاوت نمود زیرا همه هفت قرائت متواتر است .
2- شهید اول ( شیخ محمد بن مکی ) می نویسد : قرائت قرآن مجید ، با قرائات متواتره جایز است و گروهی قرائت ابی جعفر ، یعقوب وخلف را منع کرده اند و اینان ، همان مکمل عشره یعنی قرا دهگانه می باشند ولی اصلح این است که : قرائت این سه نفر نیز مانند آن هفت نفر دیگر جایز است زیرا قرائت اینالن متواتر است .
3- از حاجبی و عضدی ( در منهاج ) نقل شده که هر گاه قرائت هر یک از این هفت نفر متواتر نباشد بعضی از قرائات بمانند مالک و ملک و امثال آنها متواتر نباشد و مسلمأ این را نمی شود گفت ، و سپس وجه ملازمه را بیان کرده است .

4- مشهور بین علما اهل تسنن ، بنا بر فرمایش بعضی از علما این است که : قرائت هر یک از این هفت نفر متواتر است ، و ابو شامه در کتاب مرشد می نویسد : تمام قرائات هفتگانه متواتر است و این معنی در میان قرا متقدم و مقلدین متأخر شایع است و حتی گفته اند : اعتقاد به اینکه قرائات ، منزل از جانب خداست ، لازم و فرض است ، و ما هم چنین معتقدیم لیکن در صورتی که راویان روایت ، زیاد و متواتر باشند .

5- از احمد بن محمد ، مشهور به بنا نقل شده ،پس از آنکه از بعضی ها نقل می کند که قرائات دهگانه متواتر است و ( آنها مسلمأ از دین است ) می گوید : اما قرائت هفت نفر معروف ، متواتر است ، اجماعأ و اما در قرائت سه نفر دیگر باید گفت : اصح این است که آنها نیز متواتر است ، و ما این مطلب را عموم مشایخ اخذ کرده ایم ولی در مقابل اینان دانشمندانی نیز دیده می شوند که قائل به متواتر نیستند که عبارتند از :

1- ابو شامه می نویسد : سزاوارنیست که انسان به مجرد اینکه ببیند قرائتی را به یکی قرا هفتگانه نسبت داده اند مغرور شود و به آن عمل نماید تا ابنکه می گوید : قرائتی که از آنان نقل می شو.د بر دو نوع است مجمع علیه و و شاز
2- ابن الجذری می نویسد : هر قرائتی که با ادبیت ، موافق باشد هر چند به وجهی از وجوه ، و بایکی از قرآنهای عثمانی نیز موافق و لو احتمالأ ، و سند آن نیز صحیح باشد پس آن قرائت صحیح است . و اما هر گاه یکی از این ارکان ثلاثه مفقود شود چنین قرائتی را ضعیف و یا شاذ و باطل می گویند چه از قرائات هفت نفر معروف باشد و چه بالا تر از آنها ; و این معنا ، از سلف و خلف به ما واصل شده و امام حافظ ابو عمر و عثمان بن سمد دانی نیز بر آن تصریح کرده است .

3- رافعی در اعجاز القرآن می نویسد : قرائات این هفت نفر ، مورد اتفاق و اجماع می باشد و آنها حجت اند بالا تفاق و بالا جماع ، نه اینکه اینها قرائت یغمبر اسلامند که وسیله متواتر برای ما معلوم شده است و سپس اضافه می کند : جهت اینکه اکتفا به هفت نفر کردیم این است که اینان ، مشهور به وثوق وامانتند و دارای طول عمر می باشند و معلوم است هرگاه این قرائات متواتر و یقینی بود ، تعبیراتی به این نحو نمی کرد .

4- شهید ثانی در شرح الفیه می نویسد : بدان مراد این نیست که هر چه از این قرائات به ما می رسد بگوئیم آنها متواتر اند بلکه مقصود این است آنچه را فعلد متواتر می دانیم در میان این هفت قرائت است زیرا بعضی از این قرائات هفتگانه شاز و نادر است ، تا چه رسد به غیر آنها ، کما اینکه نتیجه تحقیق گروهی از اهل تحقیق و من نیز، چنین است کهما گفتیم .
5- از سید جزایری نقل شده که گفته است : این قرائات هفتگانه ، متواتر نبوده ، بلکه متواتر ، در طبقات بعدی اتفاق افتاده است .

6- میرزای قمی می نویسد : اگر مراد از متواتر ، متواتر از پیغمبر (ص) باشد نمی توان آن را اثبات کرد ، و اگر مراد از ان ، متواتر از ائمه (علیم السلام ) باشد یعنی : آن امامان (علیهم السلام ) قرائت آنرا تجویز نموده و عمل به آن را ترخیص کرده باشند ، صحیح و مسلم است ، زیرا آنان مردم را به قرائت قرآن ، به نحوی که مردم می خوانند ، امر فرموده اند .

7- شیخ انصاری در فرایند و آخوند خراسانی در کفایه الاصول و شیخ حائری یزدی در کتاب الصلوه و آیت الله خوئی در تفسیر البیان و غیر اینان که عصرشان به عصر ما نزدیک است ، همه قائلند که قرائات این هفت نفر ، متواتر نیست ، گر چه عمل به آنها جایز است . اینها اقوالی بودند که بر عدم تواتر قرائات این هفت نفر ، دلالت داشت بنابراین قول به تواتر ویا عدم به آن ، هر گاه دلیلی بر آن باشد جایز بوده و خلاف اجماع نیست ف و نیز نمی توان گفت : قول به عدم تواتر مخالف ضرورت و مسلمات دین است ، و همچنین ، قول به رجحان یکی از طرفین بحث نیز ، در صورت بودن دلیل ، جایز است و مخالف اجماع و ضرورت نیست .

منشأ اختلاف قرائات
منشأ اختلاف در قرائت به حسب ظاهر دو چیز بوده است :1-همچنان که در بحثهای سابق اشاره کردیم برداشتهای باطلی از حدیث شده بود ( قرآن با هفت حرف نازل شده ) که موجب اختلاف شدید گشت مثلأ عبدالله بن مسعود و ابی بن کعب و مانند آنان کلمات قرآن رابه مرادف تبدیل کرده اند و در کار خود به آن حدیث تمسک می کردند . واز ابن مسعود نقل شده که به جای « کالعهن المنقوش» « کالصوف المنقوش » تلاوت می کرد و می گفت : چون صوف در معنای عهن است . و ابی بن کعب در آیه شریفه « کلما اضاء لهم مشوافیه » «

سعوافبه » یا « مروافیه » تلاوت می کرد و می گفت : چون مشی وسعی و مرور دارای معنای واحد اند ، و همین طور انس در آیه شریفه « هی اشد و کاد و ا قوم قیلا» « اصوب قیلا » می خوانده ، و در وجه آن می گفته : اقوم واصوب به یک معنایند . این کار قرأ، باعث اختلاف شدید تابعین آنها شد تا به جائی رسید که حذیفه نگران شد و به عثمان هشدار داد تا امت را در یابد قبل از آن که مانند یهود و نصاری ، در کتاب خود اختلاف کنند پس جریان به اطلاع عثمان رسید و گفت : اهل عراق قرآن را طوری تلاوت می کنند و آن را به ابن مسعود نسبت می دهند که اهل شام آنرا نشنیده اند ، ناچار همدیگر را تکفیر می کنند . و نیز در سابق اشاره شد : معنای حدیث چنان نیست که ابن مسعود و امثال آن ها فهمیده اند که بسود تغییر لفظ دار بلکه مراد ، تعدد در معانی است ، پس رجوع شود به بحث خود .

و بالاخره عثمان به گروهی دستور داد تا قرآن هائی از روی قرآنی که در عصر ابو بکر نوشته شده بود بنویسد و مردم را وادار کردتا با قرائت واحده از روی قرآن هائی که نوشته شده بخوانند و الفاظ مترادفه را کنار بگذارند تا از بین برود
2- اختلاف در صورت و شکل الفاظ قرآنی که از بی نقطگی و بی اعرابی قرآن ناشی شده بود : زیرا هر کس بر طبق ذوق خود آن را قرائت می کرد ، معلوم است این اختلاف پس از رسول خدا (ص) و صحابه گرامیش بود زیرا معاصرین ، الفاظ قرآن را از خود پیغمبر اسلام شنیده بودند پس قرآن در آن زمان مسموع بود ، نه مکتوب ، و اما کسانی که دور از حضور پیغمبر (ص) بودند و با صحابه نیز تماس نداشتند ، ناچار قرآن را بایستی از روی نوشته بخوانند ، و معلوم است مکتوبی که خالی از اعراب و نقطه باشد چقدر در آن اشتباه رخ خواهد داد ، و این

اختلاف به طور مستمر در میان قرأ باقی بود و از باب مثال ، هر گاه فرض شود آیه شریفه « إن الذین کفرو و اسواءعلیهم ءأنذر تهم َام لم تنذرهم لایومنون ; » نقطه واعراب نداشته باشد ، چقدر مختلف خوانده می شود چنانچه دیده شده است مثلاعاصم و حمزه و کسائی با دو حمزه خوانده و اهل حجاز و ابو عمر و با مدءلینت « انذر تهم » و ابن عامر ، الف بین همزتین اضافه کرده مانند « آاَأنذرتهم » و این سه قرائت را مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل کرده است ، وابن محیض بابک همزه تلاوت کرده است به صورت خبر ، ولی همزه

استفهام در تقدیر و مراد است و تعدادی از علماء جمله را به جمله استفهامیه تطبیق کرده اند ولی عده زیادی از آنان برای ثقالت ، دو همزه را در یک جا نمی آورند زیرا قرائت دو همزه ثقیل وشبیه به چیزهائی است که عقلا از آن اجتناب می کنند ، و بعضی همزه اولی را محقق و دومی را بین بین ( یعنی بین الف و همزه ) می خوانند و بعضی همزه دوم را مانند « آدم » الف خوانده اند . و بعضی دو همزه را در یک عبارت می آوردند لیکن در وسط آن الف قرار می دهند و بعضی از طایفه عرب همزه اول را تبدیل به « هاء» می کنند

. و اما در علیهم ، ده نوع قرائت ، گفته شده و تلاوت هم گشته است . و شاید این مطلب که در قرآن های عثمان ، نقطه و اعراب نبوده ،همان گفته ابن الجذری است که در ضمن کلامی می گوید : قرآن ها در عصر عثمان از روی نسخه ای که در نزد حفصه بود نوشته شد و یکی از آنها را به بصره ودیگری را به کوفه وسومی را به شام و چهارمی را به مکه معظمه و پنجمی را یمن و ششمی را به بحرین ارسال نموده و یک قرآن را نیز در مدینه برای خود نگه داشت که به آن امام می گفتند . تا اینکه می گوید : این قرآن ها خالی از نقطه و اعراب بود تا با هر چه که پیغمبر (ص) با سند واصل شده بود موافقت داشته باشد ، زیرا در آن زمان اعتماد به حفظ بوده نه خط . پس می گوید : حاصل آنچه گفته شد اینکه : قراء ، روز به روز زیاد

می شوند و در بین آنان اختلاف پیدا شد و نزدیک بود باطل به حق مشتبه شود پس عده ای از کارشناسان عالم تصمیم گرفتند ناحق را از باطل جدا کنند پس ضوابطی اختراع کردند که ما هم بر آن ها اعتماد داریم ومی گوئیم : هر قرائتی که با ادبیات عرب موافق و قرآن های عثمانی مطابق و از حیث سند هم صحیح با شد آن قرائت صحیح است ، چه از قراء هفتگانه باشد و چه از ده نفر معروف ، و چه از غیر آنان ، و اما هر گاه یکی از این شرایط نباشد ، بر آن قرائت ضعیف یا نادر و یا باطل اطلاق می شود چه از هفت نفر معروف باشد و چه بالاتر ا

ز اینان . با توجه به این کلمات استفاده می کنیم که تواتر قرائات ، نزد او ثابت نموده و الا صحیح نیست که برای عمل به آن تاسیس اصل کند ، چه بر صحت ، و چه بر عدم ، به هر حال مطلب ایشان حق است و اموری بر آن دلالت دارند که عبارتند از :

1- نویسندگان احوال علماء برای این قراء و مشایخشان ، اسنادی واجد شرایط تواتر به معنای اینکه اجتماعشان بر کذب ممتنع باشد ، نقل نکرده اند . بلی ممکن است گفته شود ، وصول قرائت از این مشایخ ، به دیگران به تواتر ، ثابت است چنانچه زرکشی هم در برهان به آن تذکر داده است ، در جائی که می گوید : تواتر قرائات نزد کثیری از علمای بزرگ ثابت است ولی عده دیگری گفته اند : تواتر ، ثابت نیست بلکه مشهور است ، و مقتضای تحقیق ، اینکه : تواتر از ائمه قرائت و قراء ، ثابت ولی تواتر از پیغمبر اسلام (ص) محل نظر است .
2- آنچه گفته شده که بر فرض تسلیم تواتر در طبقه سابق ولا حق ، ولی این تواتر، توسط خود قراء و مشایخ منقطع شده است زیرا آنان فقط خودشان روایات قرائت را به تلامزه و شاگردان خود نقل کرده اند .
3- اینکه بعضی از علماء نسبت به بعضی از قرائات طعن زده و آن را نپسندیده اند ، کشف می کند که تواتری در بین نبوده و الا چیزی که متواتر از پیغمبر (ص) باشد هرگز مورد طعن قرار نمی گرفت و از احمد ( امام حنابله ) نقل شده که می گفتند : مکروه است اقتدا به کسی که قرائت حمزه را تلاوت می کند و از ابی مهدی نقل شده است که گفتند : اگر قدرت داشتم ، به شکم وپشت کسی که به قرائت حمزه تلاوت می کند به شدت می زدم .
4- اینکه مراد از حدیث « قرآن با هفت حرف نازل شده است » این قرائت های هفتگانه نیست تا گفته شود : چون حدیث متواتر است پس مضمون آن که قرائت هفتگانه باشد ، نیز متواتر است زیرا ما در سابق گفتیم که حدیث مربوط به الفاظ و قرائت آن نیست بلکه مراد از آن انواع و وجوه معانی است . و از ابی شامه و ابن عماد و مکی نقل شده : کسی که خیال کند این قرائات همان است که در حدیث « قرآن با هفت حرف ; » آمده سخت به غلط افتاده و یا این عقیده از جهالت ناشی شده است ، و علاوه خلاف اجماع هم هست .
خلاصه اینکه چون تواتر قرائات ، ثابت نشد و اجماع هم بر آن نبود پس باید دلیلی بر جواز قرائت کلا و یا بعضا و یا به عدم آن اقامه شود ، بدون اینکه از اجماع ، خوفی داشته باشیم ، زیرا اجماعی در بین نیست .

بحث دوم
اما جواز قرائت به این قرائتها گر چه متواتر نباشند ، در جمله مورد اتفاق علماء است ، گر چه در بعضی از شرایط آن اختلاف شده که در ضمن نقل و اقوال روشن خواهد شد که عبارت است از :
اما از امامیه
1- شیخ طبرسی می نویسد : از مذهب امامیه ظاهر می شود که آنان اجماعا گفته اند قرائت به قرائاتی که بین مردم متداول است جایز است و در عمل نیز به آنچه که این قراء گفته اند تابع گشته اند و عمل به قرائتی را که نادر باشد کراهت داشته اند .
2- علامه حلی می نویسد :قرائت هریک ازقرائت هفت نفر معروف جایزاست زیراهمه آن ها متواترندوقرائت چیزهائیکه شازند نیست. سپس می گوید : و از قرائتها ، آنچه نزد من محبوبتر است همانا قرائت عاصم ، که از طریق ابوبکربن عیاش نقل کرده و قرائت ابی عمر وبن علا می باشد .


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید