برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله مقایسه دبیرستان های دخترانه دولتی و غیرانتفاعی از نظر میزان برخورداری از ویژگی‌های سازمان یادگیرنده تحت word دارای 155 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله مقایسه دبیرستان های دخترانه دولتی و غیرانتفاعی از نظر میزان برخورداری از ویژگی‌های سازمان یادگیرنده تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله مقایسه دبیرستان های دخترانه دولتی و غیرانتفاعی از نظر میزان برخورداری از ویژگی‌های سازمان یادگیرنده تحت word

فصل اول: کلیات تحقیق 
تعریف و بیان مسأله 
اهمیت مسأله 
هدف تحقیق 
سوالات تحقیق 
تعریف عملیاتی متغیرهای تحقیق 
فصل دوم: ادبیات تحقیق 
بخش اول: پیشینه نظری تحقیق 
سیر تحولات نظریه‌های سازمان ومدیریت 
سابقه سازمان یادگیرنده 
تئوری یادگیری سازمانی 
تعاریفی از یادگیری سازمانی 
سازمان یادگیرنده 
یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده 
نقش مکاتب فکری در سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی 
اصول سازمان‌های فراگیر از نظر «پیترسنج» 
تفاوت سازمانهای یادگیرنده با سازمان‌های سنتی 
بررسی و مقایسه نظریه پیترسنج با نظریه صاحبنظران دیگر 
چگونه یک سازمان یادگیرنده با سازمان‌های دیگر متفاوت است؟ 
اجزای سازنده سازمان یادگیرنده 
سازمان یادگیرنده در آینده 
راهبردهای ایجاد و گسترش سازمان یادگیرنده 
راهکارهای اجرایی سازمان‌های یادگیرنده 
مزایای ایجاد سازمان یادگیرنده 
تغیرات ساختاری لازم براساس سازمان یادگیرنده در درون سازمان موجود (مدارس) 
مدارس یادگیرنده 
ویژگی‌های مدرسه یادگیرنده 
مقایسه‌ مدارس دولتی و غیرانتفاعی 
بخش دوم: بررسی پیشینه تحقیق 
نتیجه‌گیری 
فصل سوم: روش تحقیق 
روش تحقیق 
جامعه آماری 
نمونه و روش نمونه‌گیری 
روش جمع‌آوری اطلاعات  
روش تجزیه و تحلیل داده‌ها 
فصل چهارم: تجزیه وتحلیل یافته‌ها 
اطلاعات توصیفی گروه نمونه 
جمع‌بندی 
فصل پنجم: نتیجه‌گیری و پیشنهادات 
بحث و نتیجه‌گیری 
محدودیت‌های پژوهشی 
فهرست منابع 
ضمائم 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله مقایسه دبیرستان های دخترانه دولتی و غیرانتفاعی از نظر میزان برخورداری از ویژگی‌های سازمان یادگیرنده تحت word

 1 ابویی اردکانی، محمد، نظریه سازمان‌های یادگیرنده ،  بهار 1379

2 الوانی، مهدی، سازمان‌های کامیاب امروز، سازمان‌های یادگیرنده و دانش آفرین، مجله مدیریت دولتی، شماره

3 الوانی، مهدی، ؟دانش آفرین، ضرورت بقا در سازمان‌های امروز،مجلس و پژوهش، سال 10، شماره 41، سال 1383

4 الوانی،مهدی، مدیریت عمومی، ناشرنی، جلد دوم، 135

5 الهی شعبان، احمدی علی‌اکبر، مستندسازی تجربیات در فرآیند مدیریت استراتژیک، مدیریت دولتی، شماره 49و48، تابستان و پاییز 1379

6 بهرام‌زاده حسینعلی، یادگیری سازمانی و تفکر سیستمی، مدیریت، شماره44، مرداد وشهریور 1379

7  کارل، سازمان یادگیرنده، روزنامه گسترش صنعت، سال سیزدهم شماره600، اردیبهشت، 1381

8 ترک‌زاد جعفر، مدرسه یادگیرنده، فصلنامه مدیریت آموزش و پرورش،‌دوره ششم، پاییز و زمستان، 1378

9 جدنزگلن، ایجاد سازمان پیشگام بارسالت یادگیری، فضل‌اله نبی، نشر افراء، پاییز 1380

10 جهاندیده مهرداد،خلق سازمان‌های یادگیرنده،نشریه مدیریت مدرن

11 دفت‌ریچادال، تئوری و طراحی سازمان، علی پارسیان، اعرابی، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، جلد2،چاپ اول،

12 دفت ریچاردال، سازمان یادگیرنده، تئوری و طراحی سازمان، محسنی جاجرمی زاده ، آموزش هماهنگ، 1378

13 دمیرچی، فریبا، بررسی وضعیت دانشگاه شهید بهشتی بر اساس اصول سازمان یادگیرنده (پیترسنج) از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی 1381

14 رابینز استیفن، رفتار سازمانی، علی پارسیان و محمد اعرابی، نشر دفتر پژوهش‌های فرهنگی، چاپ

15 رهنورد فرج‌اله، یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده، مجله مدیریت دولتی، شماره 43، بهار

16 زمردیان اصغر، مدیریت تحول، انتشارات مدیریت صنعتی، جلد اول، پاییز

17سحرخیز حمید، سازماندهی مجدد بخش‌هاس مهندسی طراحی بر پایه فرآیندها با رویکرد به سازمان‌های یادگیرنده، تربیت مدرس، بهار

18 سنج پیتر، پنجمین فرمان،حافظ کمال هدایت،محمد روشن،انتشارات سازمان مدیریتی صنعتی، جلد اول،

19 سنج پیتر، کارجدید، سازمان فراگیرنده، عزیز کیلوند، تدبیر، شماره 61،اردیبهشت

20 شفاعی رضا، موانع ایجاد سازمان‌های یادگیرنده در ایران،تربیت مدرس، مهر

21 شیروانی علیرضا، خلیفه سلطانی سیدمحسن، چگونه یک سازمان را به یک سازمان یادگیرنده تبدیل سازیم. مجله فولاد،شماره

22 صمدآقایی جلیل، سازمان‌های کارآفرین، مرکز آموزش مدیریت دولتی، جلد اول،

23 طالبی کهدونی فضل‌اله، سازمان یادگیرنده(سازمان متحول، پویا و مطلوب)،نشریه مدیریرت(انجمن مدیریت ایران)، شماره64و

24 فارغ‌زاده معصومه،بررسی و تعیین شاخص‌های سازمان‌های یادگیرنده در مدارس ایران (توسط خبرگان تعلیم وتربیت) موسسه عالی آموزش مدیریت و برنامه‌ریزی، 1385

25 قهرمانی محمد، سازمان یادگیرنده،برآیند نیم قرن تحول سازمانی، مجله مدیریت توسعه، شماره19، تابستان

26 مشایخ فریده، دیدگاه‌های نو در برنامه‌ریزی آموزشی، انتشارات سمت، تهران

27 معینی بشیری،  بررسی ومقایس میزان یادگیری سازمانی مدارس متوسطه قم، 82،

28 موسوی علی، نسل جدید سازمان یادگیرنده، فصلنامه مطالعات مدیریت،

29 میرسپاسی ناصر، دانش فرد کرم‌اله، طراحی وتبیین الگوی به کارگیری ویژگی‌های سازمان یادگیرنده در نظام اداری ایران، اقتصاد و مدیریت، دانشگاه آزاد اسلامی، شمار 57، تابستان 1382

30هندی چارلز،مدیریت سازمان‌های یادگیرنده،مهدی ایران‌نژاد پریزی، مجله مدیریت توسعه،شماره 3،

31 هندی چارلز،«عصر سنت‌گریزی مدیریت و سازمان در قرن بیست ویکم،عباس مخبر،سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1374

32 علی علاقه‌بند، مبانی نظری و اصول مدیریت آموزشی،نشر روان، 1385

 

سازمان‌های آینده به دلیل ماهیت عمری که در آن به سر می‌بریم، تفاوت‌های بسیار زیادی با سازمان‌های گذشته دارند. عصر حاضر را می‌توان با 2 مشخصه‌ی اصلی آن، یعنی شتاب فراوان تغییرات وا فزایش عدم قطعیت تعریف نمود، به تبع این ویژگی‌های محیطی،اداره‌ی سازمان‌های امروز بسیار پیچیده شده وراه‌حل‌های دیروز ضرورتاً به کار حل مسائل امروز نمی‌آیند. به قول تافلر: «در شرایط امروز هیچ چیز خطرناک‌تر از دل‌بستن به کامیابی‌های دیروز نیست» در سازمان‌های امروز وظایف پیچیده و فکری، جایگزین وظایف ساده و فیزیکی قبل شده است. کارکنان تحصیل کرده ومتخصص در جای کارگران بدون سواد و بی‌مهارت گذشته قرار گرفته‌اند. برای شناخت، فهم مسائل و ویژگی‌های سازمان‌ها، اطالع از روند تغییرات در سازمان‌های امروزی وتوسعه‌ی افق دید به سازمان‌های فردا،ضرورتی اجتناب ناپذیر برای مدیران است.در بررسی نظر محققین و مطالعاتی که پیرامون تغییرات سازمان‌ها و مدیریت آنها با توجه به تحولات سریع جهانی پرداخته‌اند،دو نکته را در می‌یابیم یکی آنکه سازمان‌ها مثل گذشته قابل پیش‌بینی نیستند و امروزه نام‌های دیگری متناسب با عصر حاضر به خود گرفته‌اند سازمان‌هایی با عنوان‌های سازمان‌های یادگیرنده، فراجو، فراگیر، پیشگام، اعتماد آفرین، دانایی محور، بدون مدیر، تندآموز، یادگیری محور، دانش مدار، سازمان فردا ، ; و بدنبال آن مدیریت دانش مطرح شده است و طراحان آنها به بیان ویژگی‌های این سازمان‌ها و مدیریت در آنها پرداخته‌اند اما آنچه مشترک بین مباحث مطرح شده این سازمان‌ها بوده و ویژگی‌ اساسی همه این سازمان‌ها می‌باشد تاکید بر امر یادگیری و یادگیرنده بودن در سازمان است و بی‌اغراق هم طراحان و تخصصین سازمان‌های مطرح شده، یادگیری در سازمان را اساس و بنیان سازمان‌های عصر تحولات پیچیده می‌شمرند و باید اعتراف کرد که سازمان‌های کامیاب آینده با هر نامی که باشند باید سازمانی یادگیرنده باشند و یعنی باید یادگیری در این سازمان‌ها اصل اساسی معرفی شود که نهایت منجر به پیدایش سازمان مطلوب گردد

برای ایجاد وتوسعه سازمان‌های یادگیرنده لازم است گام‌های اولیه را از مدارس وایجاد عادت به تفکر خلاق و یادگیری دائمی در تربیت شوندگان آغاز کنیم چنانکه فریده مشایخ در کتاب «برنامه‌ریزی» استفاده می‌کند که : از دهه 1980 در قالب پنداره‌«آموزش برای همه» یا «یادگیری مداوم» تلاش برای بهبود کیفیت آموزش افزایش یافته است

اشاعه فن‌آوری اطلاعات، بتدریج ارتباطات میان افراد و جهان پیرامون را متحول می‌سازد انتقال ارتباطات، به تدریج ارتباطات از راه دور، نقش انسان‌ها را در دستیابی به اطلاعات گسترش می‌دهد. اطلاعات با سرعت بیشتر وا نسان‌ها بات وانایی بیشتر به برقرار ارتباط قادر خواهند بود. برای بهره‌گیری درست از عصر اطلاعات، لازم است از هم‌اکنون برنامه‌های درسی فرآیند- محور، پرورش مهارت‌های درست شناختی را در مدرسه مدنظر قرار دهند

در قرن بیست‌‌ویکم، افرادی که از یادگیری مداوم سود نمی‌جویند، بدون شغل خواهند ماند و سازمان‌هایی که به سازمان‌های یادگیری مداوم مبدل نشوند از ادامه حیات باز خواهند ایستاد. با تایید هشدار یاد شده، می‌توان آن را چنین تکمیل کرد که نهاد خانواده نیز اگر به محیط یادگیری مداوم مبدل نشود، آسیب‌پذیر خواهد بود

کسب اطلاعات درست یادگیری در سنین خردسالی و در سال‌های نخستین مدرسه شکل می‌گیرد و در طول حیات ادامه می‌یابد. مهارت‌های شناختی درست، لازمه پیشرفت تحصیلی و ایجاد رغبت و انگیزه برای یادگیری شناخته شده است. یادگیری به سال‌هایی که در مدرسه می‌گذرد اختصاص ندارد. در جهان در حال تغییر و رقابت‌پذیر، دانش‌آموختگان ملزم به یادگیری مداوم برای تقویت وافزایشس دانش و مهارت‌های خود هستند. ایجاد فرهنگ یادگیری، تبدیل مدارس به سازمان‌های یادگیری برای اعضای جامعه محلی ویادگیری مداوم نخست،  مستلزم نگاهی دیگر به آموزش و برنامه‌ریزی آن است. (مشایخ، 1380، ص135-164)

لذا در این پژوهش نگاه کلی به سازمان یادگیرنده (از جمله مدارس)است که در آن سازمان، یادگیری سازمانی جزء جدایی‌ناپذیر آن سازمان می‌باشد

بخش اول: پیشینه نظری

سیر تحولات نظریه‌های سازمان و مدیریت:

 مدیریت، به عنوان یکی از فعالیت‌های اجتماعی بشر سابقه‌ای بس دیرینه دارد. اما آنچه که به عنوان تاریخچه وسیر تحولات نظریه‌های سازمان و مدیریت بیان می‌شود، از زمانی است که نظریه‌ها و تئوری‌های مدیریت و سازمان پا به عرصه‌ی وجود نهادند و مدیریت به صورت رشته‌ای علمی در میان سایر رشته‌های علوم مطرح گردید

در موضوع نگرش تاریخی به موضوع سازمان ومدیریت، تقسیم‌بندی‌های بسیاری انجام گرفته است که غالباً سه مکتب اصلی مدیریت علمی، مدیریت روابط انسانی ومدیریت سیستم‌ها در تمامی آن‌ها ملاحظه می‌شود

اما سیر تحولات مدیریت همچنان ادامه دارد و هر روز که می‌گذرد نظریه‌ای نو و تئوری تازه پا به عرصه‌ی وجود می‌نهد. چنانچه روندها نشان می‌دهد در سال 2020 هر هفتاد روز حجم دانش بشری دو برابر می‌شود. این مطلب نشان دهنده‌ی سرعت کهنه شدن مطلب علمی در سال‌های پیش رو می‌باشد.علم مدیریت نیز در همین راستا به سرعت در حال تحول است. به گفته دراکر : «اصولی که در علم مدیریت می‌آموزیم، به سرعت قدیمی می‌شوند.» وی نیز می‌گویند: «تغییر را نمی‌توان مهار کرد، ولی می‌توان از آن پیش افتاد. امروزه سازمان‌ها می‌بایستی به پیشواز از تغییرات بروند، نه این که در برابر آنها بایستند.»  مدیران پیروز آینده، گروهی هستند که همواره گوش به زنگ این تحولات بوده و خود وسازمانیشان را برای رویارویی با چالش‌های فرد آماده می‌کنند. در این ایام نظریه‌ی سازمان‌های یادگیرنده سازمان‌هایی که همچون انسانها می‌آموززند و رخدادها را تجربه می‌کنند، در میان نظریه‌ها خودنمایی می‌کند. وبه زعم گروهی این سازمان‌ها، سازمان‌های کامیاب امروز و فردا هستند. (الوانی ، 1374، ص28)

رویارویی با محیط پویا، برخی از پژوهشگران را تا بدان جا برده است که به باور آنها تنها راه چاره‌ی سازمان‌های آینده تبدیل خود به یک سیستم یادگیرنده دائمی است. نخستین کسی که مقوله‌ی سازمان‌های یادگیرنده را دست کم به شکل نتیجه‌گیری از بحث وگفتگو درباره‌ی چگونگی تحول سازمانی مطرح ساخت، پیترسنج (1990) بود که در کتاب پرآوازه‌ خودبه نام «دیسپلین پنجم» با طرح نظام‌های پنج گانه‌ای که دست در دست هم سازمان را یاری می‌دهد تا زیربنای تفکر وساختار ذهنی خود را دگرگون سازد و با پیروی از چهارچوب‌های نوینی به شکل یک سیستم پویا وفعال درآید. در این باب سخن گفت. در واقع کارسنج دست‌یابی به مفهوم تازه‌ای از کاربرد سیستم‌ها برای دگرگون‌سازی زیربنای فکری سازمان و به تبع آن رفتار و طرز عمل آن است

سابقه‌ی سازمان یادگیرنده:

 اهمیت یادگیری اولین بار توسط فیلسوف چینی، کنفسیوس (551-479 قبل از میلاد) مطرح شد.او عقیده داشت که همه باید از یادگیری بهره ببرند. «بدون یادگری انسان باهوش، احقی بیش نیست وبا یادگیری، انسان احمق به انسا باهوش مبدل می‌شود.»

«همیشه در حال یادگیری باش، تا حدی که هیچ گاه برایت کافی نباشد و تا حدی که مبادا چیزی را از دست دهی.» دلیل زیر بنایی تاکیدات اخیر، بر یادگیری سازمانی، به علت سرعت رو به افزایش تغییرات است. در قدیم، این طور تصوی می‌شد که باید در کار به طورمحافظه کارانه عمل کرد و ایجاد تغییر، کار مشکلی بود. یادگیری چیزی جدا از کار بود وا بتکار اگر چه ضروری می‌نمود، اما به عنوان عاملی مختل کننده در راه تغییرات دیده می‌شد شرکتی که می‌تواند به سرعت یادبگیرد و سپس کارش را در جاهانی دیگر بگستراند، می‌تواند شیوه‌های کاری خود را تغییر دهد و در محیط دائماً متغیر بهرت عمل کند.تغییرات در حال حاضر، ماه به ماه صورت می‌گیرند نه چون گذشته سال به سال. اصلاحات تجاری بیشتر بر حذف کارهای بیهوده تاکید دارند، تا این که بر عملکرد بهتر و یادگیری تاکید کند. (معینی، 1382، ص14)

«یادگیری سازمانی[1]» و به دنبال آن «سازمان یادگیرنده[2]» از واژه‌هایی هستند که بیش از دو دهه از طرح آنها توسط دانشمند بزرگ عرصه مدیریت و پدر یادگیری سازمانی یعنی «کریس آرجریس» نمی‌گذرد. (طالبی، 1364)

نظریه‌ سازمان‌های یادگیرنده توسط صاحبنظران طی مراحل زیر شکل گرفته

- نظریه یادگیری سازمانی، مارج و اولسون، 1975

- نظریه یادگیری دوحلقه‌ای، آرجریس و شان، 1978

- نظریه یادگیری سازمانی از طریق مدل‌های ذهنی، ارجریس وشان، 1978

- نظریه فرامین سازمانی، پیترسنج، 1992

تئوری سازمان یادگیرنده که توسط دانشمندانی چون «آرجریس» و«دونالدشان» مطرح وبوسیله «پیترسنج» فراگیر شده است. (میرسپاسی- دانش‌فرد، 1382، ص 1)

گرچه می‌توان برای «آموزش سازمانی» تاریخچه‌ای طولانی را شناسایی کرد لیکن تاکید رسمی بر آموزش رشد وبالندگی سازمن به اواسط دهه 1940 باز می‌گردد.در سال‌های بعد برنامه‌ریزی و اجرای دوره‌های آموزش سازمانی گسترش بیشتری یافت ; وبه منزله یکی از معیارهای مهم سنجش اثر بخشی سازمانی به شمار آمد. در این دوره مفاهیمی چون «آموزش سازمانی»، «یادگیری فردی» و «یادگیری گروهی» از ابعاد مختلف مطرح و مورد بحث کارشناسان بهبود سازمانی قرار گرفتند. مباحث فوق به پیدایش مفهوم «یادگیری سازمانی» منجر گردید.یادگیری سازمانی از سال 1963 که اولین بار «مارچ» تعریفی از آن به دست داده تا اوایل دهه 1990  که «ویک ورابرتس»تعریف جدید از آن ارایه کردند، مورد بحث و تجزیه وتحلیل صاحبنظران مدیریت بوده است. (قهرمانی، 1380، ص80)م آمدآـآـمدآمدتینیایتا

نظریه سازمان یادگیرنده اساساً با تکمیل نظریه‌های مربوط به یادگیری و یادگیری سازمانی شکل گرفته است و از اینرو محققین متعددی در شکل‌گیری این نظریه نقش داشته‌اند. اما به اقرار کلیه صاحبنظران نظریه پرداز اصلی سازمان یادگیرنده »پیترسنج« از دانشگاه MIT می‌باشد. «سنج» ابتدا در سال 1990 مقاله‌ای تحت عنوان «کارجدید رهبر: ساختن سازمان‌های یادگیرنده» را منتشر کرد و سپس در همان سال کتاب «اسلوب پنجم: هنر و مهارت‌ سازمان یادگیرنده» را به رشته تحریر درآورد که نظریه خود را در رابطه‌ با سازمان یادگیرنده در این مقاله و کتاب به طور مبسوط شرح داده است. (ابویی، 1379، ص76)

تئوری یادگیری سازمانی:

 برای بسیاری از سازمان‌ها، نتیجه مثبت از آزمایش با کیفیت‌ها و استراتژی‌های گوناگون، فهم این موضوع است که راه موثر در کسب اهداف، بررسی مجدد راه‌ها در آنچه استخدام شدگان در سازمان‌ کار می‌کنند و می‌آموزند. می‌باشد (پرسیکل و ترس، 1999)


تعاریفی از یادگیری سازمانی:

 همانطور که پیش از این گفته شد تاکید رسمی بر آموزش در رشد وبالندگی به اواسط دهه‌ی 1940 باز می‌گردد. در آن‌ سال‌ها کارشناسان آموزش معتقد بودند که آموزش ضمن خدمت باید به نحوی طراحی واجرا شود که بتواند در بهبود کلی سازمان موثر باشد. برای دست‌یابی به این هدف، آموزش باید هم در تشخیص نارسایی‌های سازمان و هم در درمان مشکلات موثر باشد. (سلطانی، 1378، ص200)

در سال‌های بعد، برنامه‌ریزی و اجرای دوره‌های آموزش سازمانی گسترش بیشتری یابد.«تشکیل دوره‌های آموزش به عنوان یک قلمرو از انگلستان و آمریکا آغاز گردید وبه تدریج از دو مسیر دانشگاهی و شرکت‌های بزرگ و چند ملیتی به سایر کشورهای جهان راه یافت. (مهرداد، 1380، ص8).  با وجود این، با آغاز فعالیت‌های «توسعه سازمانی»آموزش به عنوان عنصر اساسی تمامی برنامه‌های مدیریت منابع انسانی تلقی گردید، و میزان تاکید بر آموزش به منزله‌ی یکی از معیارهای مهم سنجش اثر بخشی سازمانی به شمار آمد

در این دوره مفاهیمی چون «آموزش سازمانی»، «یادگیری فردی» و «یادگیری گروهی» از ابعاد مختلف مطرح ومورد بحث کارشناسان بهبود سازمانی قرار گرفته‌اند

مباحث فوق، به پیدایش مفهوم «یادگیری سازمانی» منجر گردید. یادگیری سازمانی، از سال 1962 که اولین بار «مارچ»تعریفی از آن به دست داده، تا اوایل دهه‌ی 1990 که «ویک ورابرتس» تعریف جدیدی از آن ارائه کرده‌اند، مورد بحث و تجزیه و تحلیل صاحب‌نظران مدیریت بوده است، برخی از مهم‌ترین تعاریف ارائه شده برای یادگیری سازمانی به شرح زیر است

- یادگیری سازمانی، عبارت از فرآیندی است که طی آن اعضای سازمان‌ها خطاها را کشف و برای اصلاح آن اقدام می‌کنند. (آرگریس و اسکن، 1978، ص 53)

- یادگیری سازمانی، عبارت از فرآیند بهسازی عملکردها از طریق دانش ودرک بیشتر است. (فانویل ولایلس، 1985،ص35)

- یادگیری سازمانی، از تعاملات آگاهانه‌ی افارد که در نتیجه آن،‌«هوش جمعی» سازمان به وجود می‌آید، تشکیل شده است (ویک ورابرتس، 1993، ص19)

-مبانی نظری مربوط بیان می‌دارد، که یادگیری سازمانی یک ابزار برای رسیدن به سازمان یادگیرنده است(فینجر، 1999،ص80)

- ویک (1991)می‌گوید: که ویژگی‌ تعریف یادگیری، وجود یک محرک وپاسخ است. هرچند که این موضوع در سازمان‌ها کم دیده می شود یعنی این که سازمان یا یاد نمی گیرد و یا یاد می گیرد اما به روش‌های غیر سنتی، او اضافه می‌کند که :«شاید سازمان‌های یادگیری تاسیس نمی‌شود، و به جای آن،آنها الگوهایی از روابطی هستند که برای ایجاد یک پاسخ متداول به محرک‌های مختلف ایجاد می‌شوند. الگویی مخالف الگوی یادگیری در شکل قدیم.» (ویک، 1991، ص7)

- روندی در سازمان که باعث بالا رفتن علم ما نسبت به رابطه‌ی عملکرد- نتیجه‌ و تاثیر محط بر این رابطه می‌شود. (دون وویس، 1979، ص 205)

-یادگیری فردی هنگامی اتفاق می‌افتد که افراد پاسخ‌های متفاوتی به یک محرک می‌دهند، اما یادگیری سازمانی هنگامی اتفاق می‌افتد که گروهی از افراد پاسخ یکسانی به محرک‌های مختلف می‌دهند. (ویک، 1991، ص 119)

 سازمان یادگیرنده: Learning organization

همانند واژه‌هایی که در دیگر موارد به کار می‌گیریم ، واژه‌ی «سازمان یادگیرنده» یک گروه‌بندی کلمه‌ای است که در زبان ایجاد می‌کنیم. همانند هر گروه‌بندی واژه‌ای، واژه‌ مورد نظر ما می‌تواند، مانند شمشیر دولبه به کار رود. بدین معنی که هم نقش مسکن را داشته باشد و هم نقش خلاق وتواناساز. تفاوت در این است :آیا ما واژه را به عنوان برچسبی برای تشریح حقایق موجود به کار می‌گیریم؟و یا آن که آن را ابزاری برای بیان الگوهای نوین به کار می‌بریم؟

سخن ما درباره «دیدی» است برای آفرینندگی آن نوع سازمانی که واقعاً می‌خواهیم داشته باشمی و در آن کار کنیم.سازمانی که در دنیای متحول، پیروزمندانه تلاش می‌نماید. هر چقدر عدم اطمینان محیطی (پیچیدگی و تغییرات محیطی) بالا باشد.سازمان‌ها نیاز بیشتری به دانش و آگاهی گسترده از عوامل محیطی دارند تا بتواننند خود را با تغییر و تحولات محیی تطبیق دهند.سازمان یادگیرنده را نوعی از سازمان به شمار می‌آورند که هدف اصلی آن یادگیری است و آموزش و یادگیری در آن نهادینه شده است.«سازمان یادگیرنده، در طول زمان می‌آموزد، تغییر می‌کند و عملکردش را متحول می‌سازد، سازمان یادگیرنده، سازمانی است که عملکردهایش از طریق آگاه شدن و درک بهتر، بهبود می‌یابد و اصلاح می‌شود.»

سازمان‌ها زمانی یادگیرنده و«دانش آفرین» شمرده می‌شوند که بتوانند استنباط‌هایی را از تاریخ و تجربیات خود به دست آورند وآنها را به صورت کاربردی راهنمای رفتارهایشان قرار دهند .(الوانی، 1378، ص3)

حرکت وفعالیت‌ سازمان‌های یادگیرنده عمودی و پر جنب‌و جوش است.هر جزء سازمان در حال انجام دادن کارهای خود است و پس از مدتی ارتباطات به صورت سیستمی وماتریسی ایجاد می‌شوند. در سازمان‌های یادگیرنده تمامی اجزا به هم ربط و پیوندی عمیق دارند

هر سازمان یادگیرنده باید بر سه شالوده زیر استوار باشد

- فرهنگی که فراتر از ارزش‌های متداول انسانی جای دارد

-  یک سلسله از روندهایی که آفریننده گفتگو و هماهنگی هستند

ظرفیت و توان شناخت و کارکردن با جریان‌های زندگی به شکل یک سیستم

رهبری، مفهوم برجسته ونوین در سازمان‌های یادگیرنده دارد. فشرده مطلب این است که رهبران، سازندگان سازمان نوین وقابلیت‌های آن هستند. آنها انسان‌هایی هستند که بدون توجه به نقش وشغلی که دارند جلودار می‌باشند. مقوله‌ رهبری در سازمان یادگیرنده، بدون تردید رهبری گروهی است.رهبری متداول وسنتی بر رهبری قهرمانانه‌ فردی اتکا دارد.  افراد بزرگ که به جامعه و سازمان با داشتن اراده فردی، مصمم بودن و هوشیاری خدمت می‌کنند. با آن که تلاش‌های این رهبران، جای قدردانی دارد به باور پژوهشگران چسبندگی به مفهوم فردی رهبری در واقع سدی برای پدیدار شدن رهبری گروهی است که در نهایت باعث می‌شود که سازمان‌ها وجامعه به مرحله خود رهبری برسند. در حالی که نقش رهبر فردی برای زمان ویژه (غالباً کوتاه) کارساز است. باید اعتماد و قدرت لازم را به گروه‌ها داد تا راه را برای پیشرفت سازمان‌های یادگیرنده هموار کنند. یادگیری سازمان با انجام دادن و تمرین میسر است. کافی نیست که تنها افراد آموزش دهیم  و انتظار داشته باشیم که افراد بتوانند دیدگاه‌ها و روش‌های نوین را به کار گیرند. نیز تنها خبرگی مشاوری که حاصل تغییرهای اساسی است، برای تداوم این متغیرها بسنده نمی‌باشد.به نظر پژوهشگران ایده راهنما برای طراحی‌های دوباره کار، فضاهای یادگیری و یا «میدان تمرین مدیریت» است

نتیجه‌گیری کلی این است که حرکت به سمت سازمان یادگیرنده،حرکتی است گروهی ونه فردی. هدف دست‌یابی به توازن لازم با آفرینندگی راهکارهایی است که کار و زندگی را با هم آمیخته کند (فارغ‌زاده، 1385، ص 62)

«آرگریس و اسکن» با توضیح دونوع «یادگیری تک حلقه‌ای»و «یادگیری دو حلقه‌ای» مبنایی را برای تفکیک سازمان یادگیرنده از سایر سازمان ها عرضه کرده‌اند. به طور خلاصه از نظر آنان زمانی که آموزش در یک جریان مرسوم و عادتی صرف، به حفظ پایداری و ثبات سازمان کمک می‌رساند، آموزش تک حلقه‌ای است و زمانی که فرآیند آموزش از راه شناسایی و تحلیل علت مشکلات و تلاش برای برطرف ساختن آنها به ایجاد تغییرات ساختاری در ارزش‌ها و هنجارهای سازمانی منجر می‌گردد، یادگیری دو حلقه‌ای است. (معینی، 1382، ص19)

پیترسنج در کتاب «پنجمین فرمان» سازمان یادگیری را مطرح وپیشنهاد می‌کند که : یادگیری سازش‌پذیر باید با یادگیری خلاق، یعنی یادگیری‌ای که ظرفیتها را برای خلاقیت افزایش می‌دهد، پیوند زده شود. وی اعتقاد دارد که به طور کلی »در سازمان یادگیرنده پنج اصل یا فرمان وجود دارد که جریان تفکر سیستمی، از قواعد مهم در این سازمان‌هاست. این پنج قاعده عبارتند از :«الگوهای ذهنی، آرمان مشترک، یادگیری تیمی، قابلیت و مهارت فردی ودر نهایت تفکر سیستمی.» با توجه به مطالب یاد شده ملاحظه می‌گرددکه کسب دانش و توزیع آن در بخش‌های مختلف سازمان برای آن که سازمانی یادگیرنده قملداد شود، شرط لازم به شمار می‌آید، اما کافی نیست ضمن آن که در سازمان‌ یادگیرنده علاوه بر کسب و توزیع دانش، به خلق و آفرینش دانش پرداخته می‌شود. مهمتر از آن تلاش می‌گردد تا دانش و اطلاعات در رفتارها و عملکردهای سازمانی تجلی یابند ودر فرآیند بهسازی سازمانی به طور مستمر به کار گرفته شوند بنابراین در نتیجه‌گیری نهایی می‌توان سازمان یادگیرنده را به صورت زیر تعریف کرد

سازمان یادگیرنده، سازمانی است که در آن یادگیری، نیاز همیشگی کلیه‌ی کارکنان تلقی می‌شود و در آن ضمن تاکید به «آموختن چگونه آموختن» و جذب و توزیع دانش نو، به خلق و تولید اطلاعات و دانش جدید و مورد نیاز پرداخته می‌شود و تمامی این دانش‌ها در رفتارها و عملکردها متجلی می‌گردد، تا از این راه ضمن نهادینه‌سازی آموزش و یادگیری در کلیه‌ی سطوح سازمانی، زمینه‌ی لازم را برای اصلاح مستمر ساختارها و فرآیندها و در نتیجه، افزایش کارایی و اثربخشی سازمان فراهم آورد. (قهرمانی، 1380، ص10)

به طور کلی می‌توان سازمان یادگیرنده را سازمانی دانست که در ایجاد، کسب و انتقال دانش مهارت داشته باشد و در تغییر و اصلاح رفتارهایش به کمک آگاهی‌های جدید حاصله عمل کند

نکته‌ی مهم دیگر در مورد سازمان‌های یادگیرنده آن است که در آنها خلق دانش و آگاهی‌های جدید، ابداعات و خلاقیت و نوآوری، یک کار تخصصی نیست، بلکه نوعی رفتار همگانی وروشی است که همه اعضای سازمان بدان عمل می‌کنند. در واقع عموماً افراد سازمان خلاق و دانش آفرین هستند، کارکنان در تمام سطوح تشویق می‌شوند تا به طور منظم و جدی از محیط کار برون سازمانی ودرون سازمانی و نتایج عملکرد سازمان و واحد سازمانی خود بیاموزند وبراساس نتایج آن، آینده‌ی بهتری را خلق کنند وبه افزایش کارایی و اثر بخشی سازمان خود بپردازند. (الوانی، 1372، ص 65)

در مجموع می‌‌توان گفت: سازمان یادگیرنده سازمانی است که با ارتقای دائمی یادگیری فردی، گروهی ودر نتیجه یادگیری سازمانی کارکنان، موجبات تکامل، بالندگی وپویایی افراد وسازمان را در تعامل با محیط متغیر فراهم می‌سازد عناصر اساسی هر سازمان یادگیرنده آموزش و یادگیری وبه کارگیری یافته‌هاست هر آنچه به آموزش کمک کند و هر آنچه در جهت تقویت یادگیری باشد از ملزومات سازمان یادگیرنده است

یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده:

 وقتی از سازمان یادگیرنده صحبت می‌شود به سیستم‌ها و ویژگی‌های سازمان‌هایی اشاره می‌شود  که یاد می‌گیرند ولی یادگیری سازمانی به مهارت‌ها و رویه‌های ساخت و استفاده‌ از دانش دلالت می‌کند به این ترتیب یادگیری سازمانی یکی از ابعاد سازمان یادگیرنده است

یادگیری سازمانی و سازمانی یادگیرنده مفاهیم مترادفی نیستند (جونز وهندی، 1994). باید بین «یادگیری سازمانی» به مفهوم یادگیری افراد و گروههای درون سازمان و «سازمان یادگیرنده» به معنی یادگیری، سازمان به عنوان سیستمی کلی، فرق گذاشت.تسانگ، (1997)، می‌گوید که دو اصطلاح یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده، بعضی وقتها به جای یکدیگر به کار گرفته می‌شوند. وی یادگیری سازمانی را مفهومی می‌داند که برای توصیف انواع خاصی از فعالیتهای که در سازمان جریان دارد به کار گرفته می‌شود در حالیکه سازمان یادگیرنده به نوع خاصی از سازمان اشاره می‌کند. به عبارت دیگر باید گفت سازمان یادگیرنده حاصل یادگیری سازمانی است. (رهنورد، 1378، ص11)

همانطور که از «تسانگ» نقل شد، یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده دو مفهوم متفاوت اند به این معنی که اولی به فعالیتهای (فرآیندهای) خاصی در داخل سازمان اشاره می‌کند،درحالی که دومی نوع خاصی از سازمان است. «مارکورات» تفاوت دو عبارت «یادگیری سازمانی» و «سازمان یادگیرنده» را به زیبایی توضیح می‌دهد. در بحث از سازمان یادگیرنده تمرکز ما برچیستی است و سیستم‌ها، اصول و ویژگی‌های سازمان‌هایی را که به عنوان یک هویت جمعی یاد می‌گیرند واقدام به تولید می‌کنند مورد بررسی قرار می‌دهیم. ازطرف دیگر یادگیری سازمانی به چگونگی وقوع مهارت‌ها و فرآیندهای ساخت وبهره‌گیری ازدانش‌، اشاره دارد در این معنی یادگیری سازمانی تنها یک بعد یا عنصر از سازمان یادگیرنده است. (ابویی،1379، ص3-2)

یادگیری سازمانی فرآیندی است که با کسب دانش و بهبود عملکرد در طول زمان رخ می‌دهد. به طور کلی می‌توان سازمان یادگیرنده را سازمانی دانست که در ایجاد،کسب وانتقال دانش مهارت داشته باشد ودر تغییر واصلاح رفتارهایش به کمک آگاهی ای جدید مکتسبه عمل کند در این تعریف از سازمان یادگیرنده ایجاد وخلق دانش، نوآوری وخلاق بودن رکن اساسی را تشکیل می‌دهد. اما آفرینندگی و کسب دانش به تنهایی برای آنکه سازمانی یادگیرنده قلمداد شود کافی نیست، بلکه سازمان باید بتواند آن دانش را در رفتارها وعملکردهایش به کار گیرد وبهبود و اصلاح فعالیت‌هایش را به کمک آن میسر سازد.(الوانی، 1379، ص3) . یادگیری سازمانی فرآیند بهبود اقدامات از طریق دانش و شناخت بهتر است. (فایول ولایز، 1985،ص803)

- یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده مفاهیم مترادفی نیستند. باید بین یادگیری سازمانی به مفهوم یادگیری افراد و گروه‌های درون سازمانی وسازمان یادگیرنده به معنای یادگیری سازمان به عنوان سیستم کلی فرق گذاشت (تیزور، 1381، ص33)

- توانایی سازمان در کسب بصیرت از تجربه‌های ناموفق وموفق خود وسایر سازمان‌ها می‌باشد. (محمد آقایی، 1378، ص 138)

باتوجه به تعاریف فوق می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که:یادگیری سازمانی عبارت از فرآیند مستمر بهسازی و انطباق سازمان از طریق رشد دانش بینش و مهارت کارکنان است که منجر به افزایش کارآمدی سازمان در تحقق اهداف می‌گردد

نقش مکاتب فکری در سازمان یادگیرنده ویادگیری سازمانی:


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید