
پروژه دانشجویی مقاله تعیین میزان افسردگی در دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی و تأثیر آن بر پیشرفت تحصیلی تحت word دارای 85 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تعیین میزان افسردگی در دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی و تأثیر آن بر پیشرفت تحصیلی تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله تعیین میزان افسردگی در دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی و تأثیر آن بر پیشرفت تحصیلی تحت word
مقدمه 2
فصل اول: گستره علمی مسئله مورد بررسی
1ـ بیان مسئله 7
2ـ اهمیت و ضرورت پژوهش 11
3ـ اهداف 14
4ـ فرضیههای پژوهش 15
5ـ متغیرها و تعریف عملیاتی آنها 16
6ـ خلاصه 18
فصل دوم: مرور تحلیل یافتهها در زمینه بررسی حاضر
1ـ مبانی نظری 20
الف افسردگی (مفهوم و نظریههای مربوط به آن)
روان تحلیلگری 22
رفتارینگر 25
شناختی 30
زیستشناختی 32
انواع افسردگی 35
میزان شیوع 36
ب ـ پیشرفت تحصیلی 37
2ـ یافتههای پژوهشی 43
3ـ خلاصه 50
فصل سوم: فرآیند روش شناختی
1ـ انتخاب نمونه
الف ـ جامعه و نمونه 52
2ـ ابزار گردآوری اطلاعات 53
الف ـ معرفی سیاهه 53
ب ـ روش اجرا و نمرهگذاری 54
ج ـ اعتبار و پایایی 54
3ـ طرح تحقیق و روشهای آماری 56
الف ـ طرح تحقیق 56
ب ـ روشهای آماری 58
4ـ خلاصه 59
فصل چهارم: ارائه و تحلیل نتایج کمی
1ـ ارائه دادههای توصیفی بدست آمده 61
2ـ بررسی نتایج در چهارچوب بدست آمده 63
الف ـ نتایج حاصل از رابطه بین افسردگی و پیشرفت تحصیلی 64
ب ـ نتایج آزمون t در متغیر افسردگی 65
ج ـ نتایج آزمون t در متغیر پیشرفت تحصیلی 65
3ـ خلاصه 67
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
1ـ بحث و بررسی درباره یافتهها 69
2ـ جمعبندی و نتیجهگیری 72
3ـ کاربرد نتایج 76
4ـ محدودیتها 78
5ـ پیشنهادات 79
منابع.. 80
بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله تعیین میزان افسردگی در دانشجویان خوابگاهی و غیرخوابگاهی و تأثیر آن بر پیشرفت تحصیلی تحت word
فلک، فردریک. (1361). افسردگی واکنش یا بیماری. ترجمه نصرت الله پورافکاری. تبریز: ذوقی،
مهریار، امیرهوشنگ. (1373). افسردگی: برداشتها و درمان شناختی. تهران: رشد
ذکایی، رضا. (1378). بررسی رابطه مفهوم خود و سبکهای اسنادی با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر سال سوم، رشته علوم تجربی دبیرستانهای دولتی تهران. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت معلم
ساراسون، ایروین جی.، باربارا، آر.، (1371). روانشناسی مرضی (جلد اول). ترجمه دکتر بهمن نجاریان و همکاران. چاپ اول. تهران: رشد
شولتز، درآن. (1366). روانشناسی کودکان. چاپ سوم. ترجمه گیتی خوشدل. تهران: نشر نو
خداپناهی، محمد کریم. (1382). انگیزش و هیجان. تهران: انتشارات سمت
کراز، ژ. (1381). بیماریهای روانی، چاپ سوم. ترجمه دکتر پریرخ دادستان.، دکتر محمود منصور. تهران: نشر رشد
ایرج، معانی. (1368). بیماری نامرئی و افسردگیهای روانی. چاپخش (بیتا)
شاملو، سعید. (1382). آسیبشناسی روانی. چاپ هفتم. تهران: رشد
دادستان، پریرخ. (1376). روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی جلد اول. چاپ اول. تهران: سمت
اخوت، ولیالله.، جلیلی، احمد. (1362). افسردگی. تهران: رز
دلاور، علی. (1383). روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی. چاپ چهاردهم. تهران: ویرایش
اتکینسون، ریتاال.، اتکینسون، ریچاردسی.، اسمیت، ادواردای.، بم، داریل ج.، نولن هوکسما، سوزان. (1369). زمینه روانشناسی جلد اول. چاپ چهارم. ترجمه دکتر محمد نقی براهنی و همکاران. تهران: نشر رشد
بک، بارون تی. (1361). شناخت درمانی و مشکلات روانی. ترجمه مهدی قراچهداغی. تهران: ویس
کاپلان، هارولد.، بنیامین، ساددک. (1376). اختلالات روانی و رفتاری دوران کودکی و نوجوانی. ترجمه دکتر مهدی صابری.، دکتر مرضیه عصار.، انتشارات قلمشان هنر
راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی ـ DSMIV ـ
لطفآبادی، حسین. (1375). سنجش و اندازهگیری در علوم تربیتی و روانشناسی روانسنجی سنتی و رویکردهای جدید در سنجش روانی. تهران: سمت
1ـ مبانی نظری
الف ـ مفهوم افسردگی و نظریه های مربوط به آن:
پیه رون افسردگی را حالت روانی ناخوش که با دلزدگی، یأس و خستگی پذیری مشخص می شود، تعریف کرد. که در بیشتر موارد با اضطراب کم و بیش شدید همراه است (کاپلان، 1376)
لافون افسردگی را چنین تعریف کرد: افت گذرا یا دوامدار تنود عصبی ـ روانی که بصورت یک مولفه بدنی (سردردها، خستگی پذیری، بی اشتهایی، بی خوابی، یبوست، کاهش فشار خون و جز آن) نمایان می شود (همان منبع)
چاپلین افسردگی را سقوط غیرقابل توجیه تنود حیاتی تعریف کرد که این حالت در قلمرو بدنی با خستگی دائم آشکار می شود، در قلمرو شناختی به صورت پراکندگی دقت و مشکل کوشش فکری، در قلمرو عاطفی به شکل حالت مالیخولیایی که با هشیاری فرد نسبت به ناتوانمندی واکنش همراه است متجلی می شود (دادستان، 1376). در معنای محدود پزشکی، افسردگی به منزله یک بیماری خلق و خو یا اختلاف بخش خلق و خواست (همان منبع)
هیلگارد افسردگی را شامل دو مولفه اساسی می داند که عبارتند از ناامیدی و غمگین می باشد. شخص رکود وحشتناکی احساس می کند و نمی تواند تصمیمی بگیرد و یا فعالیتی را شروع کند و یا به چیزی علاقمند شود. شخص افسرده در احساس بی کفایتی و بی ارزشی غوطهور می شود (اتکینسون، 1369)
1) دیدگاههای روانشناسی در مورد افسردگی
علل افسردگی از دیدگاههای نظری متعددی مورد بررسی قرار گرفته اند. در حال حاضر رایج ترین نقطه نظر آن است که گروههای مجزایی از افسردگی وجود دارد که علائم آنها دلایل متفاوت دارد. عقیده بر این است که نوع دو قطبی که هم رفتار شیدایی و هم افسردگی را شامل می شود به عوامل ژنتیک بستگی دارد. نوع یک قطبی که در آن افسردگی به تنهایی بدون دوره های شیدایی رخ می دهد، احتمالا شامل چندین گروه فرعی می شود که بعضی از آنها به ساختار ژنتیکی مربوط هستند. بسیاری از محققین افسردگی را بعنوان نتیجه ای از تعامل بین خصوصیات زیست شناسی فرد و آسیب پذیری روانشناختی و رویدادهای تنش زا یا موقعیت های مشکل زای مستمر در زندگی فرد تلقی می کنند (ساراسون و جی، 1371)
ـ دیدگاه روان تحلیل گری
در نظریه های روان تحلیل گری، افسردگی بعنوان واکنشی در برابر فقدان تعبیر شده است. صرف نظر از نوع فقدان، شخص افسرده واکنش شدیدی در برابر آن نشان می دهد، چون موقعیت کنونی تمام ترس ها و احساساتی را که با فقدان خاصی، در دوران کودکی (فقدان محبت والدین) همراه بوده اند را احیاء می کند
وقتی به دلایلی نیاز شخص به محبت و مواظبت در دوران کودکی ارضاء نشده باشد، از دست دادن چیزی در دوران بعدی زندگی سبب می شود که شخص به حالت درماندگی و افسردگی، واپس روی کند. یعنی بهمان دورانی که فقدان اولیه صورت گرفته است (اخوت و جلیلی، 1362)
نخستین نظریه افسردگی در چارچوب روان تحلیل گری توسط فروید و آبراهام ارائه شد. وجود مشابهت بین افسردگی بالینی و واکنش عزا بدلیل از دست دادن فرد محبوب نقطه آغاز این نظریه بود (دادستان، 1376)
فروید در اثر بزرگش در مورد افسردگی تحت عنوان «سوگواری و مالیخولیا» هم سوگواری طبیعی و هم مالیخولیا (افسردگی) را پاسخ هایی به از دست دادن شخص یا چیزی مورد علاقه توصیف کرد. اما فرد مبتلا به افسردگی بر خلاف فرد سوگوار از خود کم بینی فوق العاده و عجز در «خود» خویش در مقیاس کلی رنج می برد (همان منبع)
فروید معتقد بود شخص افسرده وجدان یا فراخود قوی و تنبیه کننده ای دارد. او بر احساس گناهی که وجدان بوجود می آورد تاکید می کرد (معانی، 1368)
در نظریه فروید یکی از زمینه تاریخی افسردگی اختلالی است که در روابط اولیه کودک ایجاد می شود. این اختلال ممکن است بعلت از دست دادن واقعی والد یا فقدان خیالی از این نوع باشد. این فقدان بخاطر کیفیت اضطراب زدایی آن از حیطه هشیاری بیرون رانده می شود. معهذا این فقدان واپس زده شده به اعمال نفوذ خود ادامه می دهد و وقتی با یک رویداد مهم نمادین تحریک می گردد خود را در قالب افسردگی واقعی جلوه گر می سازد (اخوت و جلیلی، 1362)
تحقیقات متعددی این نکته را تأیید کرده اند که در اکثر موارد افسردگی در پی یک فقدان مهم آغاز می شود. با این حال تجربه فقدان در خلال کودکی و یا حفظ وابستگی، فرد را در برابر فقدانهای بعدی آسیب پذیر می سازد و ضربه های ناشی از فقدان در سالهای نخستین زندگی می توانند راه را بر افسردگی دوره بزرگسالی بگشایند (دادستان، 1376)
ملانی کلاین در سال 1934 در اثر خود تحت عنوان نکاتی درباره روان ـ پدیدآیی حالات آشفتگی ـ افسردگی مفهوم موضع افسرده وار کودکانه را بعنوان وهله اجتناب ناپذیری از فرایند تحول مطرح کرد و آسیب پذیری فرد در برابر افسردگی را به چگونگی طی کردن این موضع، وابسته دانست (دادستان، 1376)
اشپیتز نیز از طریق مشاهده روابط موضوعی مادر با کودک، علت افسردگی را در اثر محرومیت عاطفی جزئی مادر ـ کودک در اولین سال زندگی کودک می داند که به افسردگی اتکایی منجر می شود که در صورت محرومیت عاطفی کامل به دق و رنجوری تبدیل می شود (همان منبع)
بطور خلاصه علل افسردگی در مکتب روان تحلیل گری و مکاتب وابسته به آن را در عوامل زیر می توان بر شمرد؛ خشم درونی شده (تبدیل غریزه خشم به افسردگی)، از دست دادن و فقدان یا معبود (جدایی، انقطاع در رشته های عاطفی بیمار و عزیز از دست رفته)، نقصان حس اعتماد به نفس (عدم توانایی در سریدن به آرمان ها شخصی) و اختلال در ارزیابی واقعی و درک امور (ناامیدی) (معانی، 1376)
ـ دیدگاه رفتاری نگر
نظریه پردازان رفتارنگر علاقمندند تا افسردگی را به مانند هر اختلال روانی دیگر در قالب مفاهیم یادگیری و در پرتو یافته های آزمایشگاهی و تجربی مطرح و بررسی کنند. اغلب این روانشناسان به شدت تحت تأثیر یافته های بی. اف. اسکینر قرار دارند (ساراسون و جی، 1371)
نظریه مشهور درماندگی آموخته شده سلیگمن در 1975، دیدگاه رفتاری لوینسون در 1974 و تا حدودی دیدگاه کنترل شخصی رم نظریه های ناظر بر این مدعا هستند
سلیگمن در در طی آزمایش های خود با سگ ها متوجه شد که ناکامی متوالی سگ ها متوجه شد که ناکامی متوالی سگ در کوششهای مربوطه به اجتناب از شوک، موجب می شود تا سگ، دست از کوشش بردارد و منفعلانه شوک را تحمل کند سلیگمن این حالت را درماندگی نامید. از نظر وی درماندگی حالتی روانی است که بهنگام کنترل ناپذیر بودن حوادث روی می دهد. پاسخ زمانی کنترل ناپذیر تلقی می شود که پیامدی مستقل از پاسخ های ارادی داشته باشد، یعنی رفتارها و واکنش های حیوان، تأثیری روی نتایج بعدی نداشته باشد
سلیگمن از این آزمایش ها نتیجه گرفت که درماندگی، نوع خاصی از یادگیری است که در آن حیوان متوجه عدم ارتباط رفتارهای اجتنابی خود با پیامدهای بعدی می شود. این یادگیری موجب شکل گیری یک سازه شناختی تحت عنوان «انتظار» ناکار آمدی پاسخ در کنترل پیامدها می شود سلیگمن معتقد شد که افسردگی انسانها نیز ناشی از انتظار عدم کارآمدی پاسخ و یادگیری مستقل بودن پیامد از رفتار ارادی است نظریه درماندگی آموخته شده، دیدگاهی مفید در تبیین افسردگی فراهم آورده است (همان منبع)
از دیدگاه لوینسون افراد به این علت افسرده می شوند که محیط اجتماعی آنان کوچکترین تقویت مثبتی فراهم نمی آورد. بسیاری از رویدادهایی که موجب بروز افسردگی می شوند (مانند مرگ یکی از عزیزان، شکست در شغل و نداشتن سلامت) در عین حال امکان تقویت های معمولی را کاهش می دهند. وقتی افراد افسرده و نافعال می شوند همدردی و توجه نزدیکان و دوستان بصورت منبع عمده تقویت برای آنان در می آید. این توجه در آغاز درست همان رفتارهای سازش نایافته را تقویت می کند (مانند گریه کردن، شکایت کردن، انتقاد کردن از خود، صحبت از خودکشی). اما چون مردم از مصاحبت با کسی که پذیرای شادی نیست زود خسته می شوند، بنابراین رفتار شخص افسرده نهایتا باعث بیزاری حتی نزدیکترین کسان او می گردد و این خود هم تقویت های دریافتی او را بیش از پیش کاهش می دهد و هم انزوای اجتماعی و ناشادکامی او را می افزاید. پایین بودن میزان تقویت موجب کاهش بیشتری در آن دسته از فعالیتها و جلوه های رفتاری می شود که احتمالا پاداش به دنبال دارند. دور باطلی بوجود می آید که هم فعالیتها و هم پاداش ها را کاهش می دهد (دادستان، 1376)
رم 1977، نیز بر این باور بود که وجود نقص در اجزای مختلف فرایند کنترل خود، و از جمله نقص در عمل «تقویت خود» و «تنبیه خود» به تولید نشانه هایی از افسردگی می انجامد. این نشانه ها وقتی با هم جمع شدند، سندرم افسردگی را تشکیل می دهند. بدین سبب رم در درمان، به روش کنترل خود معتقد است. شخص افسرده باید در شیوه «ارزیابی خود»، اسناد موفقیتها و شکست ها به عوامل درونی و بیرونی و شیوه تقویت و تنبیه خود، تغییراتی بوجود آورد. رم بر این باور است که توجه انتخابی افراد افسرده به محرک ها، رفتارها و پیامدهای منفی، باعث بدبینی ویژه افسرده ها و دیدگاه منفی آنها نسبت به موقعیت جاری شان می شود. توجه انتخابی، نقایص انگیزشی ویژه ای را نیز به بار می آورد و فرد افسرده رغبت خود را برای کنترل پیامدهای محیطش از دست می دهد. در نتیجه نقایص انگیزش و بدبینی، خلق و عاطفه افراد افسرده نیز منفی می شود. از نظر رم یکی از عوامل عمده این نقایص، میزان اندک تقویت خود است. (همان منبع)
بندورا نیز استدلال کرده است که عزت نفس پایین و بسیاری از رفتارهای افسردگی، نشان دهنده نقص در سیستم تقویت خود است. او به اهمیت تقویت های مثبت در حفظ و تداوم رفتار سازگارانه تاکید می کند و می گوید این تقویت ها می توانند توسط خود فرد تولید شوند. و همیشه توسط منابع محیطی فراهم نمی آیند. بنابراین شخص به این دلیل افسرده می شود که تمایل کمتری به تقویت خود دارد و همزمان در تنبیه خود به علت تقصیرهای فرضی اغراق می کند (شولتز و دوآن، 1366)
ـ دیدگاه شناختی
