
پروژه دانشجویی مقاله حلّ چالش ثنویت ذهن و عین در حکمت متعالیه ملّاصدرا تحت word دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله حلّ چالش ثنویت ذهن و عین در حکمت متعالیه ملّاصدرا تحت word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله حلّ چالش ثنویت ذهن و عین در حکمت متعالیه ملّاصدرا تحت word
چکیده
مقدّمه
وجود ذهنى از دیدگاه ملّاصدرا
1 اصالت وجود
2 تشکیک در وجود
3 مجعول بودن وجود
بررسى و تحلیل دیدگاه ملّاصدرا در مسئله نسبت ذهن و عین
مقایسه دیدگاه ملّاصدرا با فیلسوفان پیش از او
نتیجهگیرى
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله حلّ چالش ثنویت ذهن و عین در حکمت متعالیه ملّاصدرا تحت word
ـ ابنسینا، الالهیات من کتابالشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1376
ـ ـــــ ، النفس من کتابالشفاء، تحقیق حسن حسنزاده آملى، چ دوم، قم، مکتبه الاعلام الاسلامى، 1385
ـ ارسطو، متافیزیک، ترجمه شرفالدین خراسانى، چ دوم، تهران، حکمت، 1379
ـ افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفى، چ سوم، تهران، خوارزمى، 1380
ـ اکبریان رضا، حکمت متعالیه و تفکر فلسفى معاصر، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1386
ـ ایزوتسو، توشیهیکو، بنیاد حکمت سبزوارى، ترجمه سید جلالالدین مجتبوى، تهران، دانشگاه تهران، 1368
ـ جوادى آملى، عبداللّه، رحیق مختوم، قم، اسراء، 1375
ـ داوودى، علىمراد، عقل در حکمت مشّاء، تهران، حکمت، 1387
ـ رازى، فخرالدین، المباحث المشرقیه فى علم الالهیات و الطبیعیات، چ دوم، قم، منشورات ذوىالقربى، 1429
ـ سهروردى، شهابالدین، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدّمه هانرى کربن، چ سوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1380
ـ گمپرتس، تئودور، متفکران یونانى، ترجمه محمدحسن لطفى، تهران، خوارزمى، 1375
ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الشواهدالربوبیه فى المناهجالسلوکیه، تصحیح سید جلالالدین آشتیانى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1382
ـ ـــــ ، الحکمهالمتعالیه فى الاسفارالعقلیهالاربعه، تصحیح غلامرضا اعوانى، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1383، ج 1
ـ ـــــ ، الحکمهالمتعالیه فى الاسفارالعقلیهالاربعه، تصحیح مقصود محمدى، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1383، ج 3
ـ ـــــ ، الحکمهالمتعالیه فى الاسفارالعقلیهالاربعه، تصحیح و تعلیق علىاکبر رشاد، تهران، بنیاد حکمت اسلامى صدرا، 1383، ج 8
ـ ـــــ ، المشاعر، اصفهان، مهدوى، بىتا
ـ ـــــ ، سه رساله فلسفى (متشابهات القرآن، المسائلالقدسیه، اجوبهالمسائل) مقدّمه و تصحیح و تعلیق سید جلالالدین آشتیانى، چ سوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1378
- Plato, The Collected Dialogues of Plato, ed. by Hamilton & Carins Huntington, Rinceton University Press,
چکیده
از دیرباز، مسئله نسبت ذهن و عین ـ و ملاک واقعنمایى آن ـ در مکاتب مختلف فلسفى مطرح بوده است. افلاطون واقعنمایىِ ذهن را براساس «وجود عینى مُثُل، وجود پیشینى نفس، و تذکّرى بودن معرفت» تبیین کرد. ارسطو نیز وحدت ذهن و عین را در «صور مجرّد» جستوجو نمود. در جهان اسلام، «تمایز وجود و ماهیت» باعث شد تا تقرّر ماهوى بیش از پیش برجسته گردد و معضل وجود ذهنى جدّىتر پیگیرى شود. ابنسینا بر این اساس بود که «خدا و عقل فعّال» را به عنوان موجوداتِ مجرّد، ضامن این حاکویت دانست
نویسندگان این مقاله تلاش مىکنند نشان دهند ملّاصدرا، بهتر از پیشینیان خود، به این مسئله پرداخته است. او ثنویت ذهن و عین را با استفاده از «اصالت وجود، اصل تشکیک در حقیقت وجود، اصل تعلّق جعل به وجود، قیام صدورى صور علمیه به نفس و حرکت اشتدادى نفس»، به وحدت مىرساند. او با استفاده از این اصول، هر دو ساحت ذهن و عین را در حقیقت عینیه واحده وجود به وحدت مىرساند. تعبیر وى از وجود ذهنى در مرتبه وحدت تشکیکى وجود «وجود ظلّى»، و در مرتبه وحدت شخصى وجود «ظهور ظلّى» است
کلیدواژهها: وجود ذهنى، واقعنمایى، قیام صدورى، تشکیک در وجود، عقل فعّال، صور محض، حقیقت وجود
مقدّمه
بررسى و مطالعه نسبت ذهن و عین، از آن جهت حائز اهمیت است که صدق و کذب گزارههاى علمى و فلسفى، منوط به میزان و معیارى معیّن براى واقعنمایى آنهاست. اگر نتوانیم براى رابطه ذهن و عین به میزان و ملاکى دست یابیم، نخواهیم توانست صحت و سقم قضایا و احکام را در علوم تجربى و فلسفى مورد ارزیابى قرار دهیم
مسئله ذهن و عین یا نحوه واقعنمایى مفاهیم و احکام ذهنى که در آثار فیلسوفان اسلامى تحت عنوان «وجود ذهنى» مطرح شده است، ریشه در تاریخ معرفت انسانى دارد. این مسئله در ناحیه عوامل درونى معرفت، با مبحث «علمالنفس»، و در ناحیه عوامل بیرونى، با عالم «عقول» (و خدا) مرتبط است
در تاریخ فلسفه، موضعگیرىهاى مختلفى در مورد طرح این مسئله و راهحلّ آن ارائه شده است. عدّهاى از ارباب اندیشه اساسا از طرح چنین مسئلهاى ابا کرده، حق را به جانب ذهن داده، و عین را فرعِ بر آن قلمداد کردهاند. از این گروه، مىتوان به پروتاگوراس1 اشاره کرد. او انسان را مقیاس همه چیز قرار داد که در نتیجه آن، امکانشناخت حقایق اشیا مورد تردید قرار گرفت و هرگونه رابطهاى میان پدیدههاى خارجى و فهم انسانى انکار شد. مشابه این نگرش را مىتوان نزد متکلّمان اسلامى جستوجو کرد. اینان وجود ذهنى را از سنخ اضافه یا شبح دانستند2 و مجالى براى بحث از واقعنمایى آن باقى نگذاشتند. تفاوت آنها با سوفسطاییان در این است که به نظر متکلّمان، اعتبار صور و احکام ذهنى در ارتباط با خدا معنا مىیابد؛ در حالى که سوفسطاییان آنها را مولود نفس انسانِ منسلخ از خدا مىدانند
افلاطون و ارسطو، در مقابل سوفسطاییان، تلاش کردند تا ارزش معرفت انسانى را بازنگرى، و وحدت و یگانگى ذهن و عین را توجیه کنند. از نظر افلاطون، ارزش شناخت به آن است که متعلّق آن مُثُل، ideaیا eidos(ایده) باشد. ارسطو برخلاف استادش، فلسفه خود را بر اصل تمایز مادّه و صورت بنا مىکند و نسبت نفس و بدن را همانند نسبت صورت و مادّه مىداند. به این ترتیب، وحدت ذهن و عین از طریق صور محض تبیین مىشود
ابنسینا تفسیر مادّى از نفس را نمىپذیرد. به نظر او، نفس روحانیهالحدوث است و رابطه تعلّقى با بدن دارد. و عامل تعقّل، نفس انسانى است و فعل تعقّل به نحو اکتسابى و تأسیسى صورت مىگیرد. امّا فعل تعقّل در انسان بدون افاضه و اشراق عقل فعّال تمام نمىشود.3 بنابراین، مفاهیم ذهنى حاکى و کاشف از اعیان خارجى است، و آنچه صحت مفاهیم و احکام ذهنى را تضمین مىکند، عقل فعّال است. و ثنویت ذهن و عین از طریق عقل فعّال به وحدت مىانجامد
در جهان اسلام، پس از ابنسینا، فلسفه اسلامى به گونهاى دیگر به وجود ذهنى توجه نموده است. ملّاصدرا که اندیشههاى فلسفى خود را متأثر از سنّت عرفانى و اشراقى مىداند، سعى دارد تا همچون دیگر مباحث فلسفى، تفسیرى وجودى و وحدتانگار از وجود ذهنى ارائه دهد
مسئله اصلى ما در این مقاله آن است که: ملّاصدرا تبیین خود را از وجود ذهنى بر کدام اصول و مبانى استوار کرده است؟ آیا ثنویت ذهن و عین که پیش از او به واسطه امر سومى به وحدت منتهى مىشد، نزد ملّاصدرا نیز اینگونه است؟ در این مقاله، درصددیم براى حلّ این مسئله ابتدا دیدگاه ملّاصدرا در مورد وجود ذهنى را به روشنى عرضه داریم، سپس آن را در چارچوب نظام فلسفى و مبانى صدرایى تحلیل کنیم، و در آخر، این نظریه را در مقایسه با فیلسوفان پیش از او مورد ارزیابى قرار دهیم
وجود ذهنى از دیدگاه ملّاصدرا
فلسفه اسلامى بعد از ابنسینا به واسطه خردهگیرىهاى متکلّمان اسلامى از یکسو، و نقدهاى جدّى سهروردى از سوى دیگر، رو به افول نهاد. امّا بازنگرىهایى که در حوزه فلسفى اصفهان و شیراز صورت گرفت، بسترى مناسب براى پیدایش نظام فلسفى جدید فراهم نمود. در این نظام فلسفى، سعى شد که با استفاده از رهیافتهاى جدید اشراقى و عرفانى، تکامل فلسفه اسلامى تضمین شود. ملّاصدرا تنها کسى بود که حلقه اتّصال فلسفه اسلامى بعد از ابنسینا محسوب مىشد. در واقع، فلسفه صدرایى را مىتوان ادامه حرکت فلسفى ابنسینا قلمداد کرد؛ زیرا وجود و ماهیت صدرایى، که اساس طرد و ابرامهاى فلسفه او را تشکیل مىدهند، شکل تکاملیافته مباحث وجود و ماهیت سینوى محسوب مىشوند. ملّاصدرا توانست با استفاده از روش اشراقى سهروردى و مکاشفات عرفانى ابنعربى، نظام فلسفى بدیعى را در تاریخ اندیشه فلسفى در جهان اسلام پایهگذارى کند. وى نه تنها در مورد واقعیات خارجى، بلکه در مورد واقعیات نفسانى انسان (نفس و معرفت) تفسیرى بدیع و متمایز از ابنسینا ارائه مىدهد. او براى تبیین هویّت و سرشت صور ذهنى و ارتباط آنها با اعیان خارجى، از چند اصل فلسفى کمک مىگیرد که در اینجا به طور اجمالى به آنها اشاره مىکنیم
1 اصالت وجود
ملّاصدرا سخن ابنسینا را مبنى بر تمایز وجود و ماهیت مىپذیرد، امّا این تمایز را به تمایز ذهنى و منطقى منحصر مىداند. به نظر او، گرچه از موجود خارجى دو حیثیت وجود و ماهیت انتزاع مىشود؛ امّا این بدان معنا نیست که در واقع نیز موجود خارجى واجد حیثیت وجود و ماهیت باشد. از دیدگاه ملّاصدرا، در خارج، تنها یک چیز واقعیت دارد و منشأ اثر است: «وجود.» توضیح آنکه خارجیت، ذاتى وجود است و وجود اباء از عدم دارد؛ امّا ماهیت اینچنین نیست. ماهیت لااباء از وجود و عدم است و در ذات خودش، خارجیت و عینیت ندارد. بنابراین، آنچه در خارج اصالت دارد «وجود» است، نه امرى مرکّب از وجود و ماهیت
از دیدگاه ملّاصدرا، وجودات خاص در خارج به گونهاى هستند که مىتوان از حدود آنها ماهیتى را انتزاع کرد. بنابراین، ماهیت از اطوار و انحاى وجودات انتزاع مىشود؛ امّا این به معناى وهمى بودن ماهیت نیست، چراکه ماهیت واقعیت دارد، لکن در ظلّ وجود موجود است
به این ترتیب، ملّاصدرا ثابت مىکند که وجودْ اصیل، و ماهیتْ اعتبارى است. ملّاصدرا این اصل را در مقابل دیدگاه ابنسینا و مشّاییان مطرح کرده است که ماهیات خارجى را منعکس در ذهن مىدانستند و علم را حصول صورت معلومه نزد عالم معرفى مىکردند. از دیدگاه ابنسینا، هنگام ادراک، وجود و ماهیتِ خارجى بدون هیچ کم و کاستى در ذهن منعکس مىشود. در نتیجه، تلاش مىشود تا براى انطباق و نحوه ارتباط ماهیت ذهنى با خارجى، ملاکى تعبیه شود. امّا ملّاصدرا از ابتدا براى ماهیت، هیچ ارزشى جز ظلّ و مجاز قائل نیست. ماهیت چنانچه در خارج مجازا واقعى، و ظلّ وجود است، در ذهن نیز در ظلّ وجود ذهنى است. به این ترتیب، ملّاصدرا نشان مىدهد که معلوم بالاصاله وجود ذهنى است، نه ماهیت آن. ماهیت ذهنى تنها در سایه وجود ذهنى است که به طور ثانوى معلومیت مىیابد
2 تشکیک در وجود
از جمله اصولى که مبناى تبیین وجود ذهنى قرار گرفته، وحدت تشکیکى وجود است. از نظر ملّاصدرا، حقیقت عینیه وجود، محور وجودات خاص و ظهورات آنها مىباشد. حقیقت عینیه وجود، از وحدت حقّه حقیقیه برخوردار است. وحدت آن، از نوع وحدت سعى اطلاقى است؛ در نتیجه، حقیقتى مشکّک و ذومراتب مىباشد. آن، در عین حال که واحد است، کثیر است؛ نه کثرت آن به وحدتش لطمهاى مىزند و نه وحدت آن به کثرتش لطمهاى مىزند. اصل تشکیک مىتواند حقیقت وجود را در مراتب مختلف آشکار سازد.6 طبق این اصل، حقیقت وجود با تمام مراتب واقعیات سازگارى دارد و در قید و بند مرتبه خاصّى از واقعیت نیست. آن، مىتواند گاهى به صورت واقعیت عینى خارجى، و گاهى به صورت واقعیت ذهنى (وجود ذهنى) ظاهر شود
طبق این اصل، وجود ذهنى نیز از دایره حقیقت عینیه واحده وجود خارج نمىباشد و به نحوى با آن ارتباط دارد؛ چراکه حقیقت وجود، در مراتب مختلفى، خود را آشکار مىکند: گاهى به صورت موجودات مجرّد عقلانى، گاهى به صورت موجودات مجرّد مثالى گاهى به صورت موجودات مادّى، و گاهى به صورت وجود ذهنى و ظلّى. به این ترتیب، مراتب مختلفى براى وجود قابل تصوّر است و این مراتب از شدّت و ضعف برخوردارند؛ به طورى که هرچه مرتبه وجودى یک موجود قوىتر و شدیدتر باشد، آثار و خواصّ بیشترى را از خود نشان مىدهد. این مراتب را ابتدا مىتوان در موجودات مجرّد عقلانى مشاهده کرد. آنها به خاطر تجرّد ذاتى و فعلى که دارند، قدرت خلق و ایجاد عالم پایینتر از خود را دارند. امّا موجوداتى که در مراتب پایینتر هستند، به خاطر کدورت و ضعفى که دارند، قدرت کمترى براى تأثیرگذارى دارند. سلسله تنزّل مراتب در جهان هستى به مرتبهاى مىرسد که اثرگذارى در آن به صفر مىرسد، و آن وجود ذهنى است. در واقع، وجود ذهنى مرتبه نازله وجودات است که از لحاظ مقیسیت، توان واقعنمایى دارد؛ امّا فاقد تأثیرگذارى است. وجود ذهنى، از این لحاظ، حتى وصف تجرّد را که کمال وجود عقلانى است، و وصف مادّى بودن را که خصوصیت وجود مادّى است، فاقد است. چنین وجودى در سایه حقیقت واحده وجود قرار مىگیرد و تنها به لحاظ ماهوى است که مىتواند مطابق با خارجِ عینى قلمداد شود
فقد یکون لماهیه واحده و مفهوم واحد انحاء من الوجود و الظهور و اطوار من الکون و الحصول بعضها اقوى من بعض و یترتّب على بعضها من الآثار و الخواص ما لایترتّب على غیره فکما انّالجوهر معنى واحد و ماهیه واحده یوجد تاره مستقلاً بنفسه مفارقا عن المادّه متبرء عنالکونوالفساد و التغیّر فعّالاً ثابتا کالعقول المفارقه على مراتبها و یوجد تاره اخرى مفتقرا الى المادّه مقترنا بها منفعلاً عن غیره متحرّکا و ساکنا و کائنا و فاسدا کالصورالنوعیه على تفاوت طبقاتها فى الضعفوالفقر فیوجد طورا آخر وجودا اضعف من ذینک الصنفین حیث لایکون فاعلاً و لا منفعلاً و لا ثابتا و لا متحّرکا و لا ساکنا کالصور الّتى یتوهّمها الانسان منحیثکونها کذلک
3 مجعول بودن وجود
