۸۳۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

پروژه دانشجویی مقاله شاه تهماسب تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله شاه تهماسب تحت word دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله شاه تهماسب تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله شاه تهماسب تحت word

فهرست مطالب
تولد شاه تهماسب     
شاه تهماسب     
خزانه شاهی در دوره شاه تهماسب     

تولد شاه تهماسب

تهماسب ، بزرگترین فرزند شاه اسماعیل که در سال 919 ه.ق. به دنیا آمده بود . در یک سالکی به دستور پدرش به هرات انتقال یافت . به دلیل اهمیتی که خراسان داشت حکومت این سرزمین تا رود آمویه ( جیحون ) اصطلاحا” به او تعلق گرفت و دیوسلطان روملو ( حاکم بلخ ) به للگی او انتخاب شد . تهماسب هنگام مرگ پدر ده سال و شش ماه داشت که به سلطنت رسید . وی از سال 930 ه.ق. تا 984 ه.ق. مدت 54 سال سلطنت کرد که بیشترین ایام سلطنت در دوران صفوی محسوب می شود . او شجاعت و صلابت پدررا نداشت ولی از نظر کشور داری و تنظیمات زمان حکمرانی او را باید یکی از مهمترین ادوار صفویه شمرد. شاه اسماعیل در عمر کوتاه خود که بیشتر در جنگهای داخلی و خارجی گذشت ، موفق نشد دولت نوبنیاد صفوی را بر اساس تشکیلات اداری و نظامات مذهبی استوار کند ولی این کار در دوران سلطنت طولانی تهماسب جامه عمل پوشید. نیمه اول سلطنت او بیشتر در رفع نفاق و چند دستگی سران قزلباش و اداره جنگ در سر حدات شرقی و غربی مملکت گذشت . دشمنان سر سخت دولت صفوی یعنی ازبکان و عثمانیان از همان آغاز زمامداری تهماسب حملات خود را به ایران آغاز کردند . عبیدالله خان ازبک و امرای دیگر او به طور مداوم خراسان را مورد تاخت و تاز و نهب و کشتار قرار می دادند . سرانجام در جنگ بزرگ ” جام ” در سال 935 ه.ق. با شکستی که تهماسب به عبیدالله وارد کرد ، برای مدتی خراسان از حملات ازبکان در امان ماند در جبهه غرب شاه تهماسب با دشمن بزرگی همچون سلطان سلیمان قانونی مواجه بود . سلطان عثمانی وارث سرزمینهای وسیعی بود که پدرش در اروپا و آسیای غربی و شمال آفریقا به دست آورده بود . البته خود او هم مرتبا” بر دامنه این ب متصرفات می افزود . ضعف و پراکندگی سللطین اروپا به او فرصت داد تا سپاهیان عثمانی را به پشت دروازه های وین برساند و بروز اختلاف در بین سران قزلباش در ایران نیز ، امکان حمله به سر حدات غربی صفویه را برای او فراهم آورد

فرار اولامه سلطان تکلو از سران معتبر قزلباش به عثمانی و پناهنده شدن القاص میرزا برادرشاه تهماسب به سلطان سلیمان و تحریکاتی که در استانبول علیه ایران انجام دادندآتش جنگ میان دولت صفوی و حکومت عثمانی را دامن زد . سپاهیان عثمانی چندین بار به مناطق غربی متصرفات صفوی و آذربایجان حمله کردند . شاه تهماسب نیز هر بار با از میان بردن تدارکات و ویران ساختن آبادیها و امکانات زندگی و حملات ایذایی پیشرفت آنان را مانع می گردید . به نحوی که لشکر کشیها به نتایجی که منظور نظر سلطان عثمانی بود منجر نشد. حتی در بعضی از جبهه ها مانند قفقاز متحمل شکست شدند . اسماعیل میرزا ، فرزند شاه تهماسب در سال 958 ه.ق. با فتح ارزته الروم و کردستان و ارمنستان مناطقی را که به اطاعت سلطان عثمانی در آمده بود مطیع کرد

شاه تهماسب به علت نزدیکی تبریز به مرزهای عثمانی و آسیب پذیری این شهر و دوری تبریز از خراسان که همواره مورد هجوم ازبکان قرار می گرفت در سال 965 ه.ق. پایتخت خود را به قزوین منتقل کرد . از این تاریخ تا سال 1006 ه.ق. ( که شه عباس اول اصفهان را مورد توجه قرار داد ) شهر قزوین پایتخت صفویه بود . از وقایع عمده دوران شاه تهماسب پناهندگی همایون ( پادشاه هند ) و با یزید ( شاهزاده عثمانی ) بود که هر دو رویداد تاثیر زیادی در رابط ایران و هند و عثمانی داشت . در سال 950  ه.ق. همایون پادشاه هند به علت اختلافاتی که بین او و شیرخان افغانی رخ داده بود بر اثر نفاق برادرانش ناگزیر هند را ترک کرد و با کسان نزدیک خود به شاه تهماسب پناهنده شد . شاه  تهماسب مقدم مهمان خود را گرامی داشت و فرمان داد او را با اعزاز و احترام تا پایتخت همراهی کنند . همایون بعد از مدتی اقامت در ایران با نیرویی که پادشاه صفوی در اختیار او گذاشت به هند بازگشت و سلطنت از دست رفته خود را به دست آورد . این واقعه چنان تاثیر خوبی در روابط دوستان ایران وهند باقی گذاشت که تا انقراض صفویان ( به استثنای مواردی چند که اختلافاتی بین طرفین در مسائل مرزی به ویژه قندهار پیش آمد ) ادامه یافت

در سال 967 ه.ق. با یزید به علت پاره ای اختلافات که با پدرش ( سلطان سلیمان ) و برادرش ( سلیم ) پیدا کرده بود با ده هزار سرباز مسلح از آناتولی وارد ایران شد و از شاه تهماسب تقاضای پناهندگی کرد . ساه تهماسب نهایت اعزاز و احترام را در حق مهمان خود به عمل آورد و دستور داد او و نزدیکانش را در کاخ مناسبی جاه دهند . سلطان عثمان که از آمدن یزید به ایران اطلاع یافت با ارسال نامه های مکرر که گاه جنبه تحبیب و گاه تهدید داشت استرداد با یزید را از شاه تهماسب تقاضا کرد . وساطتها و تقاضاهای شاه نیز برای عفو شاهزاده عثمانی به هیچ وجه موثر واقع نشد. سرانجام سلطان صفوی برای جلوگیری از تهاجم عثمانی و شعله ور شدن جنگهایی که به موجب صلح آماسیه متوقف شده بود . با یزید و فرزندان او را تسلیم ماموران عثمانی کرد . متعاقب آن در سال 969 ه.ق. صلحی بین طرفین منعقد گردید و جنگهای غرب کشور برای مدتی نسبتا” طولانی خاموش شد

شاه تهماسب در پنجاه و چهارمین سال سلطنت خود در پانزدهم ماه صفر سال 984 ه.ق در قزوین وفات کرد و پس از چندی جسد او را در مشهد مقدس دفن کردند . شاه تهماسب به ظاهر مردی دیندار و پایبند تکالیف و فرائض دینی بود . اگر چه مذهب شیعه در زمان پدرش مذهب رسمی کشور شد ولی استقرار و گسترش آن در دوره های شاه تهماسب انجام گرفت . در این دوره با آمدن علمای شیعه از لبنان و عراق و بحرین تشکیلات مذهبی بر مبنای منظمی قرار گرفت . دوران صلح و آرامش طولانی بین ایران و عثمانی به شاه تهماسب فرصت داد تا سازمان اداری و نظامی و اقتصادی دولت صفوی را بر پایه مستحکمی بنا کند . در واقع ، استقرار حاکمیت این دولت در دوره او انجام پذیرفت

بعد از مرگ شاه تهماسب پسر دومش ( اسماعیل میرزا ) که به دستور پدر در قلعه قهقهه زندانی بود با حمایت اکثر امیران قزلباش به پادشاهی رسید . وی یک سال و نیم سلطنت کرد اما در همین مدت کوتا به جنایات دهشت انگیزی دست زد . او اغلب رجال مملکتی را که پس از مرگ پدرش از سلطنت حیدر میرزا ( برادر کهترش ) حمایت کرده بودند از میان برداشت و به این نیز اکتفا نکرد و برای اینکه خیال خود را از رقبای سلطنت آسوده سازد دستور قتل همه شاهزادگان صفوی را صادر کرد و تنها کسانی که در این جریان از چنگ او رهایی یافتند برادر بزرگش ( محمد میرزا ) و پسران وی حمزه میرزا و عباس میرزا بودند که اگر دوران پادشاهی او ادامه می یافت ، آنان را نیز نابود می کرد . اسماعیل دوم در بحبوحه قتل شاهزادگان صوفیان قزوین را هم که سر سپردگان پدرش بودند سرکوب کرد . همچنین ، در اوایل سلطنت به طرفداری از تسنن علمای طراز اول تشیع را از خود دور ساخت

مرگ او در سیزده رمضان سال 985 ه.ق. روی داد . لازم به ذکر است که در دوران فرمانروایی کوتاه او حادثه ای در مرزهای مملکت اتفاق نیفتاد . بعد از فوت شاه اسماعیل دوم دولتمردان صفوی و امرای قزلباش برای سلطنت محمد میرزا ( پسر بزرگ شاه تهماسب ) با یکدیگر همداستان شدند . او به خدابنده معروف شد از سال 985 تا 996 ه.ق. پادشاهی کرد . از آنجا که وی با صره ای ضعیف و طبعی ملایم داشت قادر به اداره امور نبود و زمان کارها بیشتر در دست زوجه اش ” فخر النساء بیگم مهد علیا ” قرار گرفت .مهد علیا زنی مقتدربود که در برابر امرای قزلباش که می خواستند از ضعف پادشاه استفاده کنند و اعمال قدرت نمایند ایستادگی می کرد . همین امر مخالفت تعدادی از سرداران را که در پایتخت صفوی مستقر بودند برانگیخت تا جایی که توطئه ای بر ضد او ترتیب دادند و وی را به قتل رساندند. پس از آن آتش اختلاف خانوادگی بالا گرفت و هر امیری در گوشه ای از مملکت بساط خود سری گسترد . امرای خراسان که در راس آنان مرشد قلی خان استاد جلو و علیقلی خان شاملو بودند عباس میرزا را از سلطنت برداشتند و در ایالات دیگر نیز که در تیول سرکردگان نظامی بود نشانی از اقتدار دولت مرکزی نماند . در این میان دولت عثمانی که از این اختلافات داخلی آگاه بود از فرصت استفاده کرد و مرزهای صفوی را در غرب و شمال غرب مورد حمله قرار داد و اراضی وسیعی را تصرف و شهر تبریز ( مهمترین شهر آذربایجان ) را اشغال کرد . ازبکان نیز مقارن همین احوال شهرهای خراسان را در معرض تاخت و تاز قرار دادند . حمزه میرزا ولیعهد سلطان محمد که بارها در برابر سپاهیان عثمانی به عملیات متهورانه ای دست زده بود در شرایطی که میتوانست بر مشکلات داخلی و خارجی غلبه کند به دست چند تن از امیران مورد اعتماد خویش کشته شد. از آن پس بردامنه خودسریها افزوده شد و خلئی در دستگاه حاکمیت به وجود آمد . مرشد قلی خان استاد جلو از این فرصت استفاده کرد و پس از کنار گذاشتن رقیب خود ( علیقلی خان استاد جلو ) و به دست گرفتن اختیار عباس میرزا ناگهان به همراه شاهزاده به قزوین تاخت و پایتخت را متصرف شد و عباس میرزا را به نام ” شاه عباس ” بر اریکه قدرت نشاند 0 14 ذیقعده سال 996 ه.ق. ) و به این ترتیب سلطنت سلطان محمد عملا” پایان یافت دوران پادشاهی شاه عباس اول ( 1038 – 996 ه.ق. ) فصل تازهای در تاریخ دولت صفوی گشود . او را باید پادشاهیزیرک و سیاستمدار و قدرت طلب خواند . او که از نزدیک و دور جریان حوادث را دنبال می کرد به فراست دریافته بود که عامل اصلی آشفتگیها قدرت طلبی امرای قزلباش است . پس قبل از هر کار بر آن شد تا به اعمال این امیران پایان بخشد . نخست با کمک مرشد قلی خان که در راس امور نظامی و اداری قرار گرفته بود سران گردنکش قزلباش را از میان برداشت . سپس او را نیز به قتل رساند و با انتصاب سرکردگان و حکام ولایتها و ایالتها از درجات پایین تر که به صورت کامل از خود او اطاعت داشتند سلطنت مطلقه ای را برقرار نمود . وی برای مقابله با ازبکان و عثمانیان و عقب راندن آنان نخست با دولت عثمانی مصالحه کرد. آن گاه را برای جنگ با ازبکان به خراسان برد و تا سال 1007 ه.ق. نواحی مختلف این ایالت را تصرف آنان خارج کرد . سپس در تجدید نظر در سازمان سپاه و انحلال قزلباش سپاه قوللر و شاهسون را پدید آورد و همکاری متخصصانی که برادران شرلی از انگلستان به ایران آورده بودند ارتش را به سلاح گرم مجهز کرد. وی از سال 1011 ه.ق. به بعد با یک رشته عملیات تهاجمی که تا سال 1034 ه.ق. به طول انجامید مناطقی از قفقاز و آناتولی و عراق و عرب را از تصرف عثمانیها خارج کرد و مرزهای مملکت را به حدود دوران شاه اسماعیل بازگرداند . همچنین با مقابله سیاسی و نظامی با پرتغالیان در خلیج فارس قدرت دولت صفوی را بر جزایر و بنادر خلیج فارس برقرار نمود

با استقرار مجدد امنیت و ثبات در داخل کشور و علاقه شاه عباس به تقویت بنیه نظامی و اقتصادی کشور فصل تازه ای در مناسبات ایران با کشورهای اروپایی گشوده شد و یکی از نتایج آن رشد بازرگانی داخلی و خارجی به ویژه در زمینه تولید و فروش ابریشم وجلب منافع مالی فراوان بود . تمایل او به عمران و آبادانی موجبات رشد معماری و برپایی بناهای عام المنفعه ،‌راهها ،‌کاروانسراها ،‌پلها ، مساجد ، مدارس و نیز تعالی بخشهای مختلف هنری را فراهم نمود که شاخصترین پدیده در عصر صفوی و حتی در تاریخ ایران محسوب می شود . [1]


[1]


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی مقاله جرایم مطبوعاتی تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله جرایم مطبوعاتی تحت word دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله جرایم مطبوعاتی تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله جرایم مطبوعاتی تحت word

مقدمه  
تعریف جرایم مطبوعاتی  
الف ) جرم مطبوعاتی :  
الف ) تعریف عام جرم مطبوعاتی  
ب ) تعریف جرم مطبوعاتی  
مسئولیت ناشی از جرایم مطبوعاتی  
منابع و ماخذ:  

مقدمه

یکی از حساس ترین و مهمترین موضوعات روز جامعه، جرایم مطبوعاتی است. ابهام های موجود در تعریف جرم مطبوعاتی و جرم سیاسی و نسبت بین این دو از یک سو وتوجه به آزادی بیان یکایک افراد جامعه و لزوم تجدید قانونی آن از سوی دیگر، بر اهمیت این تحقیق می افزاید. نگاهی گذرا به پیشینه این نوع از جرایم از زمان مشروطیت تا زمان حاضر، فصل اول این تحقیق را دربرمی گیرد. فصل دوم این تحقیق به بیان ادله حرمت شرعی برخی از عناوین جرایم مطبوعاتی مانند توهین، افترا، نشر اکاذیب، اشاعه فحشا و منکرات، تهدید به هتک شرف و حیثیت، نشر کتب ضاله، اختلاف انگیزی و تبلیغ اسراف و تبذیر اختصاص یافته و سعی شده است میزان انطباق این عناوین بر ادله شرعی مشخص گردد. فصل سوم این نوشتار به بررسی عناوین جرایم مطبوعاتی در قانون مطبوعات پرداخته است. در این فصل مسئولیت کیفری مرتکبین و سایر دخالت کنندگان در وقوع جرم، همچنین نحوه اجرای دادرسی بررسی شده و از انواع صلاحیت و مراجع صالح برای رسیدگی سخن به میان آمده است. در قسمت پایانی تحقیق به بررسی موسسه هیات منصفه از جهات گوناگون مانند مشروعیت آن در دین اسلام، دلایل موافقین و مخالفین آن، سابقه این موسسه در حقوق برخی از کشورهای غربی، سابقه آن در حقوق ایران، اختلاف نظر بین قاضی دادگاه و این هیات و حضور آن در مراجع تجدیدنظر توجه شده است

تعریف جرایم مطبوعاتی

الف ) جرم مطبوعاتی

برای تعریف جرایم مطبوعاتی ابتدا باید به معنی لغوی و ترکیب توجه کرد و سپس به تعریف اصطلاحی آن پرداخت

 این ترکیب مرکب از دو کلمه جرم و مطبوعات است

 جرم در لغت به معنی گناه ، خطا ، ذنب ، تعدی ، بزه ، عصیان و معصیت است . معنای لغوی مطبوعات نوشته های چاپی است ؛ این کلمه جمع مطبوعه است و  مطبوعه به معنی کتاب ها ومجله ها و روزنامه های چاپ شده است

اصطلاح جرم مطبوعاتی را میتوان به 2 گونه تعریف کرد

 الف ) تعریف عام جرم مطبوعاتی

ب ) تعریف خاص جرم مطبوعاتی

 الف ) تعریف عام جرم مطبوعاتی

در تعریف عام ، جرم مطبوعاتی شامل جرائمی است که در کلیه انتشارات مکتوب که خطاب آن با عموم افراد جامعه است اتفاق می افتد ؛ به عبارت دیگر ، جرم مطبوعاتی جرمی است که در تمام انواع وسائل ارتباط جمعی نوشتاری ( در مقابل و سایر ارتباط جمعی سمعی و بصری ) امکان ارتکاب داشته باشد به نحوی که شامل مکتوباتی نظیر کتاب و اعلامیه نیز میگردد. این نوع از تعریف جرم مطبوعاتی در قانون مطبوعات سال 1286 شمسی و قانون هیئت منصفه 1310 شمسی مورد نظر قانون گذار بوده است . در مواد 4 و 19 قانون مطبوعات سال 1286 ، به ترتیب کتب و اعلانات نیز جزو مطبوعات دانسته شده است و در ماده 2 قانون هیئت منصفه سال 1310 جرایم مطبوعاتی «به جرایمی که از طریق کتاب و یا مطبوعات مرتب الانتشار واقع میگردد » اطلاق شده است
البته در قانون مطبوعات سال 1334 ، قانون گذار تغییر رویه داده و از تعریف خاص جرم مطبوعاتی پیروی کرده است ، به صورتی که کتاب را از محدوده مطبوعات در معنای خاص آن و نهایتاً از قلمرو قانون مطبوعات خارج میکند . و علاوه بر آن درماده ای از این قانون ، اعلانات نیز از این قلمرو خارج میشود

برخی از محققین از تعریف جرم مطبوعاتی خودداری کرده و صرفاً حقوق مطبوعاتی را تعریف میکنند : « حقوق مطبوعاتی به مجموعه قواعدی اطلاق میشود که حاکم بر چاپ ، انتشار و توزیع تمام مطالبی است که خطاب آن به عموم جامعه باشد . این انتشارات نوعاً عبارت از کتب ، روزنامه ، مجلات ، اعلامیه ها و نظایر آن می باشد ؛ اما حقوق مطبوعاتی صرفاً شامل انتشارات مکتوب میباشد .»

البته شاید بتوان از تعریف حقوق مطبوعاتی به تعریف جرم مطبوعاتی نیز رسید ، بدین صورت که جرم مطبوعاتی را چنین تعریف کنیم : « جرم مطبوعاتی به عمل محرمانه ای گفته میشود که قواعد جزایی حاکم بر چاپ ، انتشار و توزیع مطالبی که خطاب آن با عموم جامعه باشد را نقض کند،این جرم مطبوعاتی صرفاً شامل انتشارات مکتوب میباشد .»

ب ) تعریف جرم مطبوعاتی

منظور از تعریف خاص این است که دایره شمول این تعریف از تعریف عام کوچک تر است و صرفاً شامل جرایمی است که در نشریات اتفاق می افتاد . تعاریفی که حقوق دانان مختلف از جرم مطبوعاتی ارائه داده اند بسیار مشابهند . بعضی از نویسندگان جرائم مطبوعاتی را جرائمی میدانند که در قانون مطبوعات احصاء شده اند و از طریق مطبوعات ارتکاب میشوند

برخی دیگر از نویسندگان جرائم مطبوعاتی را عبارت از افعالی میدانند که در قانون مطبوعات به قید مجازات ممنوع گردیده است

برخی دیگر نیز معتقد است که در حال حاضر هرگونه جرمی که در قانون مطبوعات سال 1364 احصاء شده است و به وسیله مطبوعات ارتکاب شود ، جرم مطبوعاتی است

دکتر گودرز افتخار جهرمی در تعریف جرم مطبوعاتی میگوید : « تعریف جرم مطبوعاتی همان چیزی است که در ابتدا به ذهن هر فردی متبادر میشود : جرم و عمل مجرمانه ای که به وسیله مطبوعات انجام شود جرم مطبوعاتی است .»وی با توجه به اینکه در اصل 168 قانون اساسی ، هیچ اشاره ای به مدخلیت قانونی در تعریف جرم مطبوعاتی نشده است ، این امر را ناشی از عدم اختلاف در تعریف جرم مطبوعاتی میداند ، اختلافی که به وضوح در تعریف جرم سیاسی ، بین حقوقدانان و سیستم های مختلف حقوقی به چشم میخورد

ولی به نظر می رسد در تعریف جرم مطبوعاتی نیز اختلاف نظرهایی وجود دارد

یکی از نویسندگان در مورد جرم مطبوعاتی چنین میگوید

بر اساس اصل 24 قانون اساسی می توان این تعریف را از جرم مطبوعاتی به دست داد : جرم مطبوعاتی عبارتست از انتشار مطالب مخل به مبانی اسلام و یا حقوق عمومی به وسیله مطبوعات . تفصیل و مصادیق آنها را قانون معین میکند . »

پس از ذکر تعاریف حقوق دانان مختلف از جرم مطبوعاتی ، به تعاریف ارائه شده از این جرم در قوانین موضوعه میپردازیم

در قوانین قبل از انقلاب ، سه تعریف از جرم مطبوعاتی ارائه شده است : قانون هیئت منصفه ، مصوب 1310 ، درماده 2 خود جرم مطبوعاتی را چنین تعریف کرده است

« جرمی که به وسیله کتاب یا مطبوعات مرتب الانتشار واقع می شود ، جرم مطبوعاتی است 

لایحه قانونی مطبوعات ، مصوب 1331 ، که در زمان دکتر محمد مصدق و در فضای آزاد حکومت ملی تصویب شده است در ماده 34 چنین میگوید : « جرایمی که به وسیله روزنامه ها یا مجله واقع شود جرایم مطبوعاتی است .»

البته باید توجه داشت که چنین تعاریفی دارای 2 ایراد مشترک است
1-به جای تعریف ماهیت و ذات جرم مطبوعاتی ، صرفاً به وسیله ارتکاب این نوع از جرم توجه شده است

2-این تعریف بسیار گسترده و عام بوده و دارای ابهام است ، به صورتی که طیف وسیعی از جرایم را شامل میشود ، جرائمی که علی الاصول نمی تواند جرم مطبوعاتی محسوب شود . نمونه هایی از این جرایم را میتوان در ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا، اختلاس و کلاهبرداری ( مصوب 15/9/1367 ) مشاهده نمود .این ماده افرادی را که روزنامه و نشریه را وسیله ارتکاب جرم قرار میدهند یا اینکه جرم با استفاده از تبلیغ عام از طریق وسایل ارتباط جمعی از قبیل رادیو ، تلوزیون ، روزنامه ، مجله ، نطق در مجامع و یا انتشار آگهی چاپی یا خطی صورت گرفته باشد ، مستحق تشدید مجازات دانسته و در تبصره این ماده حتی تعلیق مجازات افراد مذکور نیز ممنوع گردیده است . در عمل نیز محاکمه چنین افرادی به صورت عادی و بدون حضور هیئت منصفه صورت میگیرد و این استدلال که چنین افرادی مطبوعات را وسیله ارتکاب جرم قرار داده اند و بدین جهت جرم آنها مطبوعاتی است ، مورد قبول نیست و با هیچ یک از اصول و موازین حقوقی سازگاری ندارد

لایحه قانون مطبوعات ، مصوب 1334 ، درماده 30 در مورد جرم مطبوعاتی چنین میگوید : « جرم مطبوعاتی عبارت است از توهین و افترا به وسیله روزنامه یا مجله یا نشریه ، از لحاظ ارتباط با مقام و یا شغل رسمی یا رویه اداری یا اجتماعی یا سیاسی ، به شخص یا اشخاص . بنابراین توهین و افترا ; بدون توجه به مقام و موقعیت اجتماعی ویا به بستگان شخص ; جرم مطبوعاتی نیست و جرم عادی است . »

این تعریف که در جو اختناق و ارعاب حکومت کودتای پهلوی ، پس از ساقط نمودن حکومت ملی دکتر محمد مصدق به تصویب رسیده است ، جرم مطبوعاتی را بسیار مضیق و محدود به توهین و افترا به شخص یا اشخاص نموده و حتی این توهین و افترا را نیز مقید به ارتباط با مقام و یا شغل رسمی یا رویه اداری یا اجتماعی یا سیاسی نموده است . این تدابیر در جهت فرار از محاکمه علنی مخالفان حکومت کودتا و منع هیئت منصفه از حضور در این محاکم است تا دست حکومت در اعمال وحشیانه ترین مجازات ها بر علیه آزادی خواهان ، باز باشد

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی مقاله جرم انگاری فرهنگ جوانی تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله جرم انگاری فرهنگ جوانی تحت word دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله جرم انگاری فرهنگ جوانی تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله جرم انگاری فرهنگ جوانی تحت word

1-   مقدمه:   – 1 -
2-جرم انگاری فرهنگ جوانی از منظر اصول جرم انگاری   – 2 -
3-جرم انگاری رسانه ایِ فرهنگ جوانی:   – 9 -
4-بازتاب جرم انگاری جوانی در سیاست های انتظامی   – 13 -
5-رویکرد جرم شناختی به جرم انگاری فرهنگ جوانی   – 15 -
نتیجه:   – 19 -
فهرست منابع:   – 20 -

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله جرم انگاری فرهنگ جوانی تحت word

الف: منابع فارسی

فرجیها، محمد، بازتاب رسانه ای جرم. فصلنامه رفاه اجتماعی، شماره 22، 1385
زینالی، حمزه و همکاران، جرم زدایی در حوزه فرهنگ، مرکز مطالعات توسعه قضایی، 1384
عنصری فرد، عباس، جریحه دار کردن عفت عمومی (چاپ اول)، تهران: نشر آریان، سال 1383
محمودی جانکی، فیروز. حمایت کیفری از اخلاق، مجموعه مقالات علوم جنایی، تهران، انتشارات سمت، سال 1383

ب: منابع انگلیسی

Baily,F. Hale, D. (1998) Popular Culture, Crime, and Justice. Belmont: west/Wastworth publishing
Barak, G (1991) Crime, Capitalist State, Ablany: State University of New York Press
Cohen, s. (1972) Folk Devils and Moral Panic. London.: Macgibbon and Kee
Ferrell, J & sanders, C.R. (1995) Cultural Criminology. Boston: Northeastern
Hamm, M & Ferrell, J. (1994) Rap, Cops and Crime, ACJS today, 13:1,3,
Johnson, L. (1993/4) Silencing Gangsta Rap. Temple Political and Civil Rights Law Review, 3: 25-
Malsch, M. (2007) Stalking: Do criminalization and punishment help, Punishment and Society, 9 (2): 201 – 209
Reuter, (1993) Most Blam TV for Real Life, Rocky Montain News (December 21) : 8D
Stephenson, M – (2007) Young People and Offending: Education, Youth, Justice and Social Inclusion, Cullmpton: Willan

Young, M.C. (2006) Go Directly To Jail: The Criminalization of almost Every Thing, Journal of Criminal law & Criminology. 96(4)

1-   مقدمه

مصرف تولیدات حوزه فرهنگ و هنر بخش مهمی از تجربه های زندگی اجتماعی افراد و به ویژه جوانان و نوجوانان را تشکیل می دهد. دختران و پسران جوان روزانه به روش های مختلف در قالب سرگرمی و گذران اوقات فراغت از محصولات فرهنگی مانند تصویر، فیلم، موسیقی و دیگر جلوه های هنر استفاده می کنند، مدل مو و لباس خود را انتخاب می کنند، با گروه های همسال خود در مکان های عمومی مانند پارک ها، رستوران ها به گشت و گذار می پردازند و در فعالیت های دسته جمعی ورزشی، اجتماعی و سیاسی که توام با شور، نشاط و هیجان جوانی است مشارکت می کنند

مداخله کیفری به منظور نظارت و کنترل بر جلوه های بیرونی این فعالیت ها و علایق امروزه به یکی از پر چالش ترین موضوع های نظام عدالت کیفری در بسیاری از کشورها تبدیل شده است. تمرکز عمده این چالش بر اختلاف نظرهایی است که در مورد تعیین محدوده  و مرز میان فرهنگ جوانی و امور مستهجن و هرزگی، تشخیص امور هنری از امور غیر اخلاقی و نیز تفکیک میان آرمان خواهی ، آزادی طلبی با آنچه که بر هم زدن نظم و تشویش اذهان عمومی خوانده می شود وجود دارد. سیاستمداران ، روحانیان مذهبی، حقوقدانان، مدیران بخش های مختلف عدالت کیفری و دیگر نیروهای اجتماعی معمولا نقش مهمی در تعیین این حد و مرزها ایفا می کنند. این کنشگران با شناسایی فعالیت های فرهنگی، هنری و اجتماعی مجاز و تشریح آثار و پیامدهای سوء فعالیت ها و علایق غیر مجاز، بسترهای لازم برای استفاده از ابزارهای کیفری برای کنترل جلوه های غیر مشروع فرهنگ جوانی را فراهم می آورند

این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی جرم انگاری های تقنینی و اجرایی فرهنگ جوانی از منظر معیارها و اصول جرم انگاری، و توصیف نقش رسانه ها و عملکرد پلیس در این زمینه، قلمرو و چگونگی مداخله کیفری در این عرصه را با رویکرد جرم شناختی مورد نقد و بررسی قرار دهد

2-   جرم انگاری فرهنگ جوانی از منظر اصول جرم انگاری

در سال های اخیر جرم شناسان در صدد تدوین اصول کلی حاکم بر جرم انگاری برآمده اند و شاخص هایی را به عنوان معیارهای تصمیم گیری برای وارد کردن یک رفتار در قلمرو مداخلات کیفری پیشنهاد کرده اند. مطالعه اجمالی هر یک از این معیارها در قالب پرسش های اساسی که باید پیش از هر گونه جرم انگاری بدان پاسخ داده شود و نیز بررسی جرم انگاری نمادهای فرهنگ جوانی از زاویه این اصول می تواند نقطه آغاز مناسبی برای ورود به بحث باشد

پرسش نخست؛ آیا وضعیت بوجود آمده به درجه ای از مشکل آفرینی رسیده است که مستلزم پاسخ باشد؟

بر اساس این معیار استفاده از ساز و کارهای قانونی و ابزار کیفری در شرایطی مجاز شناخته شده است که مشکل زایی و آسیب زایی آن پدیده به طور مستند به اثبات رسیده باشد. چنانچه پدیده مورد نظر به اندازه کافی شناخته شده نباشد و هدف از هر گونه مداخله برای کنترل آن به طور مشخص تعیین و تعریف نشده باشد، پیش بینی واکنش و پاسخ مناسب امکان پذیر نخواهد بود

مداخلات کیفری در برخی از نمادهای فرهنگ جوانی عموما تحت تاثیر ایدئولوژی های سیاسی و مذهبی است. توسل سخاوتمندانه به ابزارهای کیفری برای کنترل رفتار جوانان در حالی انجام می شود که قانون گذار و مجریان قانون اغلب درک و شناخت کافی از بسترهای بروز و ظهور این رفتارها و شیوه نگرش جوانان نسبت به این خرده فرهنگ های جوانی ندارند و از آسیب ها و صدمه های احتمالی ناشی از آن بی اطلاع اند. نگرش قانون گذار و نهادهای مسئول اجرای قانون نسبت به این رفتارها و پیامدهای اجتماعی آن با توجه به رویکرد ایدئولوژیک به آن با دغدغه ها و ملاحظات دوران جوانی و جلوه های آن همسو و سازگار نیست. از دیدگاه فرهنگ جوانی این فعالیت ها، سرگرم کننده، پر نشاط و لازمه شور و هیجان جوانی است و تحمیل الگوهای رفتاری مورد پذیرش قانون گذار به جوانان با استفاده از الزامات قانونی و برخورد های انتظامی با ملاحظات این فرهنگ همخوانی ندارد

به همین دلیل برخی از جرمشناسان این گونه مداخلات کیفری را بیشتر تحت تاثیر رویکردهای ایدئولوژیک اقلیت حاکم در پاسخ به انتظارات گروه های ذی نفع می دانند و در لزوم اتخاذ هر گونه اقدام رسمی و دولتی در حوزه های مربوط به فرهنگ و اخلاق عمومی ابراز تردید کرده اند

پرسش دوم؛ آیا دولت در این زمینه وظیفه ای بر عهده دارد؟

تمرکز این معیار بر این نکته است که آیا افراد درگیر آن رفتار نمی توانند بدون دخالت دولت و نهادهای رسمی خودشان به یک راه حل رضایت بخش دست یابند؟ چنانچه معضل مربوطه از سوی طرفین یا اعضای جامعه برطرف شدنی باشد و یا سرزنش پذیری آن رفتار از نظر اخلاقی هنوز محل بحث و اختلاف نظر باشد دولت باید از هر گونه مداخله و استفاده از ابزارهای کیفری نسبت به آن رفتار خودداری کند

دولت های مدرن امروزه به ندرت مسئولیت پاسخ گویی به تمامی رفتارهای ناشایست و نامطلوبی که ریشه در فرهنگ و اخلاق عمومی جامعه دارد را بر عهده می گیرند. کنترل اجتماعی محصول تلاش شبکه پیچیده ای از روابط خانوادگی، محیط آموزشی و مذهبی و گروه های همسالان است که به جوانان و نوجوانان می آموزد چه رفتارهایی ناشایست و نامطلوب است و مناسب ترین پاسخ ها به این رفتار چیست. کنشگران این حوزه در نظام پیچیده ای از انگیزش ها و کنترل که از یکدیگر تفکیک ناپذیرند نقش ایفا می کنند. بهره گیری از ابزارها و رویکردهای مختلف غیر دولتی فرصت های جدیدی را برای ایجاد پویایی و تنوع در پاسخ به این پدیده ها فراهم می آورد. اتخاذ رویکردهای ترکیبی نسبت به برخی ازنهادهای انحراف آمیز فرهنگ عمومی موجب کاهش ضرورت استفاده از ابزارهای واکنش رسمی و توسل به اقدامات دولتی برای کنترل این پدیده ها می شود

از این رو ضعف و ناکارآمدی نهادهای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه و کانون های مذهبی در تولید هنجارهای رفتاری مورد پذیرش جامعه و مسدود بودن مجراهای قانونی و مشروع برای ابراز احساسات و بیان خواسته ها و نیازهای نسل جوان را نمی توان با توسل به ابزارهای سزاگرایانه و سرکوبگر برطرف ساخت. هر چند پاسخ گویی به پرسش دوم به الگویی که دولت ها در برابر ارزش های اخلاقی و فرهنگی برمی گزینند بستگی دارد، برخی از دولت ها با تاکید بر الگوی تکلیف گرایی بر این باورند که حکومت به موازات سایر وظایفی که بر عهده دارد موظف و متعهد به حمایت کیفری از ارزش های اخلاقی و فرهنگی است. در مقابل برخی دیگر از نظام ها با تفکیک و تمییز میان حوزه اخلاق و فرهنگ با حقوق کیفری چنین تکلیفی را برای دولت قائل نیستند و مداخله دولت در این حوزه ها را فساد آور می دانند. (محمودی جانکی، 1383)

پرسش سوم این است که آیا امکان استفاده از پاسخ های غیر کیفری نسبت به آن پدیده وجود ندارد؟

استفاده از قوانین کیفری باید به عنوان آخرین ابزار مورد توجه قرار گیرد و در وهله اول باید برای کنترل رفتارها از مداخلات غیر کیفری استفاده کرد. برای نمونه در بسیاری از موارد به جای توسل به ابزارهای کیفری می توان از پاسخ های آموزشی ، درمانی، حمایت اجتماعی، حقوقی و دیگر تدابیر مبتنی بر مشارکت اجتماع بهره جست

کارشناسان و صاحب نظران اصلاح قوانین کیفری برای تفکیک میان جرایم واقعی از خطاهای اداری و انحرافات اجتماعی اغلب بر اصل صدمه تاکید می ورزند. بر اساس این معیار ابزارهای کیفری باید صرفا در مورد رفتارهایی که متضمن صدمه یا تهدید جدی به جامعه است به کار گرفته شود. غیر اخلاقی بودن و مغایر بودن برخی از رفتارها با فرهنگ عمومی شرط لازم برای جرم انگاری یک رفتار است اما شرط کافی نیست. قلمرو مداخله های کیفری باید محدود به خطرهایی شود که ارزشهای اجتماعی بنیادین را به طور جدی نقض کرده و مورد تهدید قرار می دهد. بخش عمده ای از مداخلات کیفری در حوزه فرهنگ جوانی مانند وضع ممنوعیت های قانونی و انتظامی برای برخی از اقسام پوشش و آرایش موی سر، تردد و رفت و آمد در مکان های خاص، استفاده از برخی از محصولات فرهنگی متضمن هیچگونه صدمه و آسیبی به دیگران نیست. مضاف بر این صدمه و آسیب ناشی از برخی از رفتارها ضرورت ایجاد تدابیر مناسب را مطرح می سازد اما این امر لزوما به مفهوم تعیین پاسخ کیفری نسبت به آن رفتار نیست

ماهیت برخی از رفتارها به گونه ای است که گزینش پاسخ مناسب نسبت به آن به سادگی امکان پذیر نیست و واکنش به این رفتارها در مرز میان قلمرو مداخلات اجتماعی، اخلاقی، درمانی ، اداری ، حقوقی و کیفری در نوسان است. برای نمونه آیا مرگ شیرین (اتانازی) یک تدبیر پزشکی است برای راحت کردن بیمارانی که به بیماری لاعلاج مبتلا شده اند، یا اقدامی مجرمانه علیه بیمار؟ ایا تنبیه بدنی فرزندان از طرف پدر و مادر گونه ای از نظام تربیتی و انضباطی است یا کودک آزاری؟

مشابه همین پرسش ها را نیز می تواند در مورد امکان بهره گیری از پاسخ های غیر کیفری نسبت به نمادهای فرهنگ جوانی مطرح کرد. آیا شیوه استفاده از تولیدات فرهنگی و هنری بیانگر دغدغه ها ، کنجکاوی ها و احساسات دوران جوانی و ذائقه ی فرهنگی آنان است یا امری غیر مشروع و غیر مجاز؟ آیا پوشیدن چکمه های ساق بلند در زمستان بیانگر خودنمایی و تبرج نامشروع است یا بر فرهنگ پوششی در میان طبقات خاصی از زنان جامعه دلالت دارد؟ آیا قدم زدن و گفتگوی پسران و دختران در رستوران ها و پارک ها و مکان های عمومی از مصادیق خلوت با نامحرم یا رابطه ی نامشروع است یا در قلمرو حقوق و آزادی های عمومی قرار می گیرد؟

پرسش آخر اینکه آیا پاسخ کیفری برای کنترل پدیده مورد نظر کافی است؟

این معیار بر ویژگی هایی مانند میزان سرزنش پذیری رفتار، رعایت اصل تناسب در جرم انگاری و ضرورت حمایت قانونی از بزه دیدگان تاکید دارد

حقوق کیفری عموما مبتنی بر اندیشه مسئولیت فردی در برابر بزهکاری است و ریشه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که جرم در آن واقع می شود، بندرت مورد توجه قانون گذار قرار می گیرد. به این ترتیب حقوق کیفری به موازات عمومیت بخشیدن به مفهوم جرم در صدد فردی کردن علل و عوامل وقوع جرم بر می آید. عمومیت بخشیدن به جرم بدین مفهوم است که شکایت بزه دیدگان به عنوان تضمینی برای حمایت از افراد توسط دولت پذیرفته شده و حسب مورد متهم شناسایی و تحت تعقیب قرار گیرد. قوانین کیفری همچنین با مسئول شناختن افراد در برابر بزهکاری به معضل جرم جنبه فردی می بخشند. برای نمونه علیرغم شناسایی علل و عوامل پیچیده روانشناختی و جامعه شناختی کودک آزاری، قانون گذار فردی که مرتکب چنین رفتاری شده است را مسئول می شناسد

بخشی از اهداف جرم انگاری و اعمال مجازات به بازدارندگی خاص و عام، تقویت ارزش های اجتماعی و ارسال پیام برای نامطلوب خواندن برخی از رفتارها مربوط می شود. تاثیر جنبه های بازدارندگی قوانین کیفری بر حسب حوزه و قلمرو مداخله کیفری بسترهای فرهنگی – اجتماعی که این قوانین در آن به اجرا در می آیند، متفاوت است. با این حال تحقیقات و مطالعات تجربی در مورد نتایج و پیامدهای مداخله کیفری در حوزه فرهنگ و اخلاق عمومی دلالت بر شکست و ناکامی استفاده ابزارهای کیفری به منظور اصلاح رفتارهای ناسازگار با اخلاق و فرهنگی عمومی دارد (Stephenson, 2007). این در حالی است که هزینه جرم انگاری و اجرای مداخلات کیفری در این حوزه ها افزایش یافته و اعمال قوانین کیفری در این قلمرو روز به روز با موانع و مشکلات بیشتری رو به رو می شود

 هر چند تاکید بر جرم انگاری و مداخله کیفری در حوزه علایق و گرایش های جوانی در کشورهای دارای ملاحظات ایدئولوژیک به مثابه نفی این گونه مداخلات در جوامع سکولار نیست. مطالعه تاریخ حقوق کیفری کشورهای غربی دلالت بر مداخلات حقوق کیفری در حوزه روابط جنسی (جرم انگاری روسپیگری و زنای با محارم) و فساد اخلاقی 0قمار بازی، بدمستی در ملا عام و امور مستهجن;) دارد و باورهای مذهبی هنوز یکی از مهترین منابع تاثیر گذار بر تعریف جرم و تعیین قلمرو آن به شمار می آید. (Roberson& Wallace)

نمونه هایی از این جرم انگاری را می توان در موسیقی رپ  (Rap)مشاهده نمود. به دنبال توسعه شبکه جرم و جرم انگاری جوانی در آمریکا، افراد و جوانانی که در تولید و توزیع موسیقی رپ مشارکت دارند اعم از نویسندگان، اجرا کنندگان، توزیع کنندگان و فروشندگان بارها در معرض دستگیری پلیس و محاکمه قرار گرفته اند. (Johnson,1993/4:25) در انگلستان نیز پلیس اسکاتلند یارد بیش از بیست و چهار هزار آلبوم مربوط به گروه رپ را که از نظر پلیس دارای محتوای هرزگی بود توقیف کرد.  (Baily & Hale, 1998:73)

با این حال ماهیت و قلمرو مداخله کیفری و مبنای تمییز و تشخیص قلمرو اخلاق و فرهنگ عمومی از امور فساد آمیز و مستهجن در این دو نظام با یکدیگر تفاوت اساسی دارد. با توجه به شاخص های مذکور به نظر می رسد مداخله نظام عدالت کیفری (اعم از تقنینی، قضایی و اجرایی) ایران در حوزه فرهنگ و به طور ویژه در عرصه فرهنگ جوانی از اصول و قواعد خاصی تبعیت نمی کند و به دلیل جرم انگاری های مبهم و غیر اصولی در این زمینه جلوه های اصلی این مداخلات را باید در تفسیرهای قضات و به ویژه مدیران پلیس در مقام عمل جستجو کرد

3-    جرم انگاری رسانه ایِ فرهنگ جوانی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی تحت word دارای 77 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی تحت word

جرم مستمر  
فواید تقسیم جرایم به آنی و مستمر[5]  
پی نوشت ها  
نفقه چیست ؟  تعریفی از نفقه:  
نفقه ی زن پس از مرگ همسر یا طلاق همسر  
نفقه چه طوری نقد میشود  
نفقه دارای سه مبنای شرعی زیر است :  
مقدار نفقه  
شرایط وجوب نفقه  
موارد سقوط نفقه  
ویژگی های نفقه  
ضمانت اجرایی نفقه چیست؟  
نفقه ، تمکین خاص ، تمکین عام  
.  نفقه در قانون مدنی  
موادی در مورد نفقه  
نظر برخی علما در مورد نفقه  
احکام نفقه در قرآن کریم  
تفصیل احکام:  
اولویت نفقه با زن است  
بخش اول: قتل شبه عمد  
قتل در حکم شبه عمد در قانون مجازات اسلامی  
مبحث اول : کلیات
مبحث دوم _ هدف , مبنا و عناصر قتل در حکم شبه عمد.  
نتیجه گیری  
بخش دوم: ضرب و جرح  
در چه مواردی قطع یا جرح عضو عمدی محسوب خواهد شد؟  
چه عملی دفاع و مشروع تلقی می شود؟  
پی نوشت:  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی پایان نامه جرم مستمر و جرم آنی تحت word

1- قرآن کریم

2-  سیاح، احمد؛ فرهنگ جامع عربی – فارسی؛ ذیل کلمه جرم

3-  شامبیاتی، هوشنگ؛ حقوق جزای عمومی، تهران، انتشارات ذوبین با همکاری انتشارات مجد، چاپ دوازدهم 1384

4-  منصور، جهانگیر؛ قانون مجازات اسلامی، تهران، نشر دیدار، چاپ چهلم، 1385

5-  اردبیلی، محمدعلی؛ حقوق  جزای عمومی، نشر میزان؛ چاپ هیجدهم،پائیز 1386

6- استاد دکتر آزمایش تقریرات دوره لیسانس سال تحصیلی 63 _
7-  شهید ثانی , شرح لمعه , انتشارات دار العالم الاسلامی بیروت , ج 10 , ص 106 _ 105 و محقق حلی شرایع الاسلام , چاپ نجف , ج 4 , صفحه
8-  سید محمد حسین شیرازی , کتاب القصاص , انتشارات دار القرآن , قم
9 _ امام خمینی تحریر الوسیله موسسه انتشارات دار العلم , قم بیتا , ج 2 , صفحه 566 _
10-  هوشنگ ناصر زاده آرا وحدت رویه قضایی , انتشارات دیدار , تهران 1373

جرم مستمر

جرم در لغت به معنای گناه است.[1] و در اصطلاح حقوق کیفری تعاریف مختلفی از جرم شده است و یک تعریفی که بتواند بر سایر تعاریف غلبه یابد و مورد قبول همگان واقع شود وجود ندارد چون هر یک از این تعاریف اغلب از گرایشهای نظری مکتبهای خاصی ملهم شده و دارای مبانی نظری مختلف هستند.[2]

در قانون مجازات اسلامی هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب می‌شود.[3]

اگر وقوع فعل یا ترک فعل مجرمانه را از حیث طول مدت تحقق آن در نظر آوریم جرایم را می‌توان به دو گروه جرم آنی و جرم مستمر تقسیم کرد

جرم مستمر یا متمادی جرمی است که فعل یا ترک فعل در یک لحظه و مدت کوتاه تحقق نیافته بلکه لازمه تحقق آن استمرار مادی در زمان است. به سخن دیگر، استمرار جرم ناشی از اراده و عزم مرتکب به گونه‌ای است که در هر لحظه جرم با تمام عناصر تشکیل دهنده آن تکرار می‌شود و سوء نیت فاعل هر آن تجدید می‌شود. مثل موضوع ماده 556 قانون مجازات اسلامی «هر کس بدون مجوز و به صورت علنی از لباسهای رسمی ماموران نظامی یا انتظامی جمهوری اسلامی ایران یا نشانها، مدالها یا سایر امتیازات دولتی را بدون تغییر یا با تغییر جزئی که موجب اشتباه شود مورد استفاده قرار دهد در صورتی که عمل او به موجب قانون دیگری مستلزم مجازات شدیدتری نباشد به حبس از سه ماه تا یک سال و یا جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال محکوم خواهد شد». و توقیف یا حبس غیر قانونی موضوع ماده (583 قانون مجازات اسلامی، تعزیرات) یا اخفای مال مسروقه، موضوع ماده (62 قانون مجازات اسلامی، تعزیرات) که به صورت فعل مثبت هستند و نیز ترک انفاق موضوع ماده (664 قانون مجازات اسلامی) که به صورت ترک فعل می‌باشد.[4]

فواید تقسیم جرایم به آنی و مستمر[5]

1- از حیث مدت مرور زمان: آغاز مرور زمان در جرایم آنی از لحظه‌ای است که جرم تحقق یافته است در حالی که مرور زمان در جرایم مستمر از زمان انقطاع رفتار مجرمانه آغاز می‌شود برای مثال در جرم توقیف یا حبس غیر قانونی[6] آغاز مرور زمان از لحظه‌ای است که شخص بازداشت شده آزادی خود را باز یابد یا در جرم اخفای مال مسروقه آغاز مرور زمان از لحظه کشف مال نزد بزهکار آغاز می‌شود.[7]

2- از حیث تاثیر قانون جدید: جرم معمولاً تابع قانونی است که در زمان وقوع آن حاکم است. و جرایم آنی نیز تابع این قانون است و در واقع اصل بر عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری است منظور از عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری اجمالاً این است که قاضی نمی‌تواند حکم قانون لاحق را به مصادیق سابق تسری دهد و افعالی را که پیش از تصویب این قانون جرم نبوده به استناد آن مجازات نماید.[8]

ولی در جرائم مستمر چون جرم لحظه به لحظه و تا زمان حکومت قانون لاحق پی در پی محقق می‌شود مشمول مقررات جدید قرار می‌گیرد هر چند این قانون شدیدتر از قانون سابق باشد

 3- از حیث صلاحیت دادگاه: دادگاهها صلاحیت خود را در رسیدگی به جرائم به قلمرو جرم محدود می‌دانند. از این رو، رسیدگی به جرم آنی که در یک زمان و مکان معلوم می‌شود در صلاحیت دادگاهی است که جرم در قلمرو آن ارتکاب یافته است. مانند صدور چک پرداخت نشدنی در شیراز که رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاههای این شهر قرار دارد ولی در جرائم مستمر که ممکن است فعل مجرمانه در مکانهای متعدد دوام داشته باشد همه دادگاههایی که جرم در قلمرو آنها استمرار داشته صالح برای رسیدگی هستند لیکن تقدم با دادگاهی است که زودتر شروع به رسیدگی کند.[9]

 4- از  حیث اعتبار امر مختوم: در جرایم آنی اگر حکم محکومیت قطعی از دادگاهی صادر شد، رسیدگی مجدد به همان دلایل و دعوی دیگر ممکن نیست و پرونده مختومه شده، ولی در جرایم مستمر چون فعل مجرمانه مبین‌ بقای اراده ارتکاب است، پس از قطعیت محکومیت نخستین، تعقیب و رسیدگی و محکومیت مجدد فاعل بلااشکال است حتی اگر محکومیت نخستین مشمول عفو قرار گیرد و مجرم همچنان بر قصد خود باقی باشد می‌توان بار دیگر او را به همان دلیل تعقیب و محکوم کرد.[10]

نفقه چیست ؟

تعریفی از نفقه:

طبق ماده ی 1107 ق.م ایران نفقه عبارتست از همه ی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن .البسه .غذا .اثاث منزل و هزینه های درمانی و بهداشتی و هر آنچه را به صورت عادت یا احتیاج لازمه ی زندگی وی باشد
البته قانون میزان دقیقی برای نفقه مسخص نکرده و بیان نکرده که مثلا نفقه ی روزانه ی زن بیست هزار تومان باشد بلکه نفقه را بر مبنای نیاز های متعارف و متناسب با وضعیت زن و منطبق با عرف زمان و مکان زندگی زوجین دانسته است
اگر چه در قانون مدنی و کیفری ایران نسبت به پرداخت نفقه تاکید بسیاری شده است تا به این وسایل مردان ملزم به پرداخت حق و حقوق شرعی و قانونی همسر خود باشند اما در مواردی نیز به آنها اجازه داده شده است که از پرداخت آن خودداری کنند و مهمترین چراغ سبز قانون مدنی برای ندادن نفقه به زن ماده ی 1108 ق. م است که میگ.ید هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناعکند مستحق نفقه نخواهد بود
طبق این ماده عدم تمکین مجوزی برای ندادن نفقه است البته تمکین تابع عرف اقوام و نزدیکان است
در اصطلاح قانونی یا حقوقی تمکین عبارتست از براوردن نیازهای شوهر واجابت کردن خواسته های مشروع او
یکی از موارد داشتن رابطه ی زناشویی است که در این مورد تنها به جز موارد خاص شرعی و بیماری یا درخواست های خلاف شوون اخلاقی یا مغایر با سلامت جسم و روح زن باید با همسر خود تمکین کند
از موارد دیگر تمکین اقامت دراقامتگاه دایمی شوهر است یعنی زن برای دریافت نفقه باید در خانهی شوهر زندگی کند مگر یک استثنا و آن اینکه در خود عقد ازدواج شرطی غیر از آن شده باشد که زن در منزل دیگری یا خانهی دیگری زندگی کند
اگر زن بدون دلیل موجه و بدون موافقت شوهر خانه را ترک کند و حتی در خانهی پدر یا مادر خویش اقامت کند مرد میتوتند ازدادن نفقه ی وی امتناع کند و ان را پرداخت نکند
مورد دیگر الزام زن به حسن معاشرت با شوهر خویش است زنی که بدون دلیل موجه از تمکین خودداری و رن ناشزه یعنی نافرمان و خاطی نامیده میشود و در این صورت علاوه بر اینکه مرد از دادن نفقه معاف خواهد بود بلکه میتواند تقاضای طلاق وی را نیز از دادگاه بخواهد و میتواند تجدید فراش ( زن دیگر اختیار کند ) کند
سوء رفتار زن یا انتخاب شغلی مغایر با شوون اخلاقی و وظایف زناشویی و داشتن معاشران فاقد صلاحیت اخلاقی از دیگر موارد نشوز محسوب خواهد شد .البته تمکین به معنای تسلیم بی چون چرای زن در مقابل مرد و پاسخ دادن به خواسته های نا مشروع وی نیست. چنانچه زن به دلیل عذر شرعی یا مسایل پزشکی قادر به ایفای وظایف زوجیت نباشد یا برای انجام واجب شرعی ناچار باشد به مسافرت برود واز شوهراجازه نگیرد ناشزه محسوب نمیشود و نفقهی وی بر عهده ی شوهر است
دومین چراغ سبز قانونی ازدواج موقت یا همان چیزی که در اصطلاح عامه به آن صیغه می گوییم
طبق ماده ی 1113که میگوید : در عقد منقطع زن حق نفقه ندارد مگر اینکه شرط شده باشد یا اینکه عقد مبنی بر آن جاری شده باشد نفقه تنها منحصر به زنی است که به عقد دایم در آمده است در عقد یا ازدواج موقت زن مستحق نفقه نخواهد بود مگر اینکه در موقع عقد شرط شده باشد یا اینکه طرفین ابتدا با هم توافق کرده باشند

نفقه ی زن پس از مرگ همسر یا طلاق همسر

آیا زن پس از طلاق هم مستحق نفقه است یا انکه نفقه ای به وی تعلق نمیگیرد
ماده 1109 ق.م پاسخ این پرسش را به این صورت میدهد : زنی که طلاق رجعی گرفته (طلاقی که تا مدتش تمام نشده است مرد میتواند رجوع کند ) در زمان عده اش که عده ی آن سه طهر است نفقه اش بر عهدهی مرد است مگر آنکه طلاق در زمانی واقع شده باشد که زن تمکین تمکین نکرده باشد (نشوز کرده باشد ) اما اگر طلاق به دلیل فسخ نکاح یا طلاق باین رخ داده باشد زن تنها در صورتی که حامله باشد تا زمانی که فرزندش به دنیا خواهد آمد حق نفقه دارد و در غیر از این مورد حق دریافت آن را ندارد
قبل از آنکه قانون مدنی در سال 1381 اصلاح شود زن س از مرگ شوهرش نفقه ای دریافت نمیکرد اما با اصلاحیه ای که درهمین سال 1381 طبق ماده 1110 زن در ایامی که در عده ی وفات شوهرش است نفقه دریافت میکند و این نفقه در صورتیکه مرد خودش دارایی داشته باشد از دارایی خودش و در غیر این صورت از اموال اقارب (اشنایان و خانوادهی فوت شده ) که پرداخت نفقه بر عهدهی آنان است تامین خواهد شد
نفقه حق زن است و در صورت تمکین وی باید به می پرداخت شود و قانون ایران در این مورد به شدت سخت گیری میکند چرا ؟ چون که در صورت عدم پرداخت آن زن ممکن است دچار عسر و عرج شده و خدای ناکرده به فساد بیا فتد یه این دلیل قانون این حق را به زن داده است که مطابق ماده 1111ق.م درصورت استنکاف شوهرش از دادن نفقه به دادگاه مراجعه کرده و دادخواست دریافت مهریه بدهد که در این صورت دادگاه میزان نقطه را توسط کارشناسی که دادگاه تعیین می کند و مرد یا زوج ر را به دادن آن محکوم می کند
طبق ماده ی قانون1129 قانون مدنی در صورتی که شوهر پس از شکایت زن از دادن نفقه خودداری کرد و بی خیال حکم دادگاه که بازهم که باز هم نفقه نداد که در این صورت دادگاه در صورت عدم پرداخت برای اول اجباربعد توقیف اموال و بعد زندان و در صورتی که این مراحل را طی کرد یا اصلاَ در مرحله اول خوداری و امتناع از ان زن میتواند تقاضای طلاق بدهد و دادگاه شوهررامجبور به طلاق دادن زن میکند و علاوه براین در صورتی که شوهر به دلیل بیماری یا از کار افتادگی از دادن نفقه عاجز باشد قاضی میتواند او را مجبور به طلاق همسرش کند
برای دریافت نفقه زن باید باید حتماَ در خانه شوهرش باشد واگرخانه شوهری را بدون اجازه شوهرش (به جز مواردی که قانون مشخص کرده)ترک کند شوهر می تواند به او نفقه ندهد ماده 1114 در این باره می گوید زن باید در منزلی که شوهرش تعیین میکند سکنی گزیند مگرانکه اختیار تعیین منزل به زن داده باشد اما مواقعی است که قانون و دادگاه این حق را به زن می دهد یا اینکه بدون اجازه شوهر از خانه خارج ودر خانه دیگری ساکن شود اما بتواند نفقه اش رامطالبه کند ماده1115 قانون اساسی به این مساله اختصاص دارد ومیگوید اگر بودن زن یا شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرربدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد زن میتواند مسکن جداگانه ای اختیار کند ودر صورتی که خطربازگشت به خانه ثابت شود دادگاه حکم بازگشتبه منزل شوهررا نخواهد داد اما در تمام این مدت نفقه به عهده ی شوهر خواهد بود البته نکته مهم این است که که طبق این ماده تنها در صورت وجود ضرر و خطر از ناحه ی شوهر،دادگاه حکم سکونت در خانه دیگری را صادر نمی کند بلکه چنانچه از خانواده و دوستان شوهرنیز خوف ضرربدنی یا مالی یاشرافتی وجود داشته باشد هم زن میتواند در خواست خانه جداگانه بکند درچنین مواردی زن با تقدیم دادخواست از دادگاه می خواهد به وی اجازه سکونت در منزل و مسکن جداگانه بدهد و در صورتی که دادگاه حکم را به نفع زن صادرکند زن نفقه اش را هم میگیرد
یکی دیگر ازمسایل مهم درباره ی نفقه این است که پرداخت نفقه از سوی شوهر هیچ ارتباطی با ثروتمند بودن یا فقیر بودن شوهرش ندارد و بدون توجه به جیبش باید مخارج او را بدهد و از ویژگیهای دیگر نفقه ی زن مقدم بر اقارب است یعنی اول باید نفقه ی زن را هم نسبت به گزشته وهم نسبت به آینده داد اما اقارب فقط نسبت به آینده حق مطالبه ی نفقه را دارند و اینکه نفقه ی زن جز طلب ممتازه است یعنی اگر شوهر ورشکست شد اول باید نفقه ی وی را پرداخت کنیم بعد بدهی های وی را وهمچنان که ماده 1118 ق.م بیان کرده که زن مستقلاْ میتواند در دارایی خود هر تصرفی که را که میخواهد بکند زن میتواند از مالی که به اوارث به وی رسیده است یا از شغل مستقلش بدست آورده است هر طوری که میخواهد استفاده کند و حتی در صورت ثروتمند بودن زن و فقیر بودن شوهر شوهر از پرداخت نفقه معاف نخواهد بود

نفقه چه طوری نقد میشود

برای نقد کردن نفقه زن میتواند دو نوع شکایت حقوقی و کیفری مطرح کند
یکی دادخواست حقوقی ودیگری شکایت کیفری است
که دادخواست حقوقی : وقتی زنز از شوهرش تمکین می کند اما شوهر از دادن نفقه خودداری می ورزد زن میتواند با مراجعه به دادگاه خانواده و طرح دعوی حقوقی برای گرفتن نفقه محکومیت شوهرش را به پرداخت نفقه از دادگاه بخواهد .در این صورت دادگاه پس از بررسی ادعای زن حکم به پرداخت نفقه خواهد داد .در این شرایط اگر ورد پزیرفت قضیه ختم و آتش بس میشود
اما اگر محکوم به پرداخت نفقه شود اما مرد امتناع کرد یا واقعا در فقر باشد یا به قول خودش حال گیری نماید زن میتواند درخواست طلاق نماید و قاضی مرد را مکلف و مجبورخواهد کرد که وی را طلاق دهد
اما راه حل دیگر برای نقد کردن نفقه شکایت کیفری است که علاوه بر دادخواست حقوقی از آنجا که عدم پرداخت نفقه در قانون ایران جرم است زن در صورتیکه نفقه اش پرداخت نشود میتواند با مراجعه به دادسرای عمومی تعقیب جزایی شوهرش را از دادگاه بخواهد و در این صورت با اثبات عدم پرداخت نفقه مرد علاوه بر پرداخت نفقه به مجازات مقرر در قانون نیز محکوم خواهد شد
ماده 642 ق.م.ا(قانون مجازات اسلامی) مقررمیدارد که:هر کس با داشتن استطاعت مالی نفقه زن خود را در صورت تمکین ندهد یا از تادیه نفقه دیگر اشخاص واجب النفقه امتناع کند دادگاه او را از سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم خواهد نمود

نفقه دارای سه مبنای شرعی زیر است

1) آیات

2) روایات

3) اجماع

 

مقدار نفقه

مقدار نفقه با توجه به استطاعت مرد برابر میزانی است  که موجب گذران زندگی زن شود و تقریباً مایحتاج اولیه زندگی زن را اداره کند  که شامل خوراک، پوشاک ، دارو، درمان و وسایل آرایش است

 اگر زنی در منزل پدر خود خادم داشت مرد نیز موظف است برای او خادمی استخدام کند. مرد موظف است که در بیماری های سخت برای زن خدمتکار بگیرد. اثاث منزل در حد عرف و ، مسکن هم در حد شئون زوجه است

شرایط وجوب نفقه

1) ازدواج دایمی

2) تمکین

در ازدواج موقت، زن استحقاق دریافت نفقه را ندارد مگر اینکه در حین عقد شرط کرده باشد، اما در ازدواج دایمی به محض تمکین، زن مستحق دریافت می شود، نفقه یعنی نفقه فرع بر تمکین است

 موارد سقوط نفقه

1) نشوز زن

2) عقد موقت

3) فوت مرد

4) طلاق بائن: یکی از ویژگی های طلاق بائن این است که رابطه زوجیت کلاً قطع می شود و بالطبع نفقه نیز پرداخت نمی شود

 ویژگی های نفقه

1) نفقه زوجه مقدم بر نفقه اقارب واجب النفقه است، زیرا پدر و مادر در مقابل فرزند تکلیفی ندارند در حالی که زن در برابر شوهر تکلیف  دارد

2) تقدم نفقه بر سایر دیون

3) شرط نفقه اقارب، ناتوان بودن والدین است. اما  اگر زن استقلال مالی نیز داشته باشد، مستحق نفقه است

4) نفقه گذشته زن، دِین است و مرد باید بپردازد در حالی که دین گذشته اقارب دین به حساب نمی آید و فقط نفقه حال است

5) نفقه ای که مرد به زن می دهد یا به طوری هزینه های زندگی است یا به صورت وجه نقد می باشد . در صورتی که نفقه صورت نقد از سوی مرد پرداخت شود و زن پس از مخارج خود چیزی از آن را پس انداز کند ، مرد حق مطالبه این مازاد مخارج نفقه زن را ندارد

6)  تنها در یک صورت زن بدون انجام وظایف زناشویی می تواند طلب نفقه کند، آن هم زمانی است که به عقد مردی در آمده است و هنوز عروسی نکرده است .در این زمان  برای مطالبه مهریه خود می تواند  از حق حبس استفاده کند و استفاده از حق حبس موجب مسقط نفقه نخواهد بود

ضمانت اجرایی نفقه چیست؟

طبق ماده 1129 قانون مدنی اگر مردی ترک نفقه کند، زن می تواند با مراجعه به دادگاه، تقاضای طلاق بدهد و دادگاه پس از اثبات عدم پرداخت نفقه، حکم طلاق را صادر خواهد کرد

اگر مردی مرتکب عدم پرداخت نفقه حال همسرش شود، طبق ماده 642 قانون مجازات اسلامی به سه ماه و یک روز تا پنج ماه حبس محکوم می شود

اگر رابطه زوجیت به کلی قطع شود ،نفقه به آن تعلق نمی گیرد، مگر اینکه زن حامله باشد. در باره این نکته که نفقه به زن حامله تعلق می گیرد یا به فرزند او، دو نظریه وجود دارد: عده ای معتقدند که نفقه به زن تعلق می گیرد و برخی می گویند به حمل، ولی نظر غالب این است که این نفقه مربوط به فرزند است

نفقه ، تمکین خاص ، تمکین عام

از آنجا که در مراجعه به آمار وبلاگ مشاهده کردم تعدادی از عزیزان بواسطه بررسی موضوع تمکین و نفقه به وبلاگ وارد میشوند بر آن شدم که مطالب اجمالی تری را در مورد آن جمع آوری کنم

در ارتباط با معنای تمکین عام و خاص ابتدا باید عرض کنم که مفهوم تمکین خاص اطاعت از نیازهای غریزی مرد از طرف زن میباشد و مفهوم تمکین عام فرمانبرداری در تمام امور کلی زندگی میباشد و زن موظف به پیروی و اطاعت از شوهر است قانون هم اشاره کرده ریاست خانواده از خصائص مرد است

بحثهایی که در مورد نفقه و مهریه و تمکین میباشد بلحاظ درگیر بودن این مفاهیم است یعنی اینکه زن بعد از عقد و با عقد نکاح به چه حقوقی میرسد و حقوق مرد چیست و اگر زن تمکین کند و یا نکند حقوق هر کدام چگونه است

در مقابل این سوالات باید گفت که بصورت مشخص در صورت وقوع عقد نکاح زن مالکیت مهریه را دارا میشود و بر اساس قانون هر دخل و تصرفی در آن میتواند بکند و بخاطر همین شرایط است که مردان جوان گاهاً بدرخواست همسرانشان به زندان هم میافتند

اما نفقه حقیست که با تعریف اکثریت تعاریف حقوقی، در صورت عدم نشوز به زن تعلق میگیرد و این جمله یعنی صرف ادعای زن و در خواست زن او صاحب حق است و نیاز به اثبات اینکه به او نفقه تعلق میگیرد نیست و این امکان بواسطه رابطه زوجیت فراهم شده ، اما این مفهوم تعلق نفقه وابسته به تمکین کامل است یعنی تمکین عام و خاص بهمراه هم باید وقوع پیدا کند

لذا با تحقق تمکین عام و سرپیچی از تمکین خاص و یا بر عکس نفقه تعلق نمی گیرد و هر کدام از شرایط یاد شده معنای تمکین کامل را تداعی نمیکند و بنابر این حق نفقه زوجه ساقط میشود .در کل اثبات انفاق در صورتی که دلایل و شواهد مشخصی بر عدم تمکین زوجه نباشد با مرد است و همینطور زمانی که ادعای عدم تمکین وجود دارد مرد باید ادعای خود را با مدارک و شواهد و اسناد به اثبات برساند

 اما در شرایطی هم که زوجه حاضر به تمکین کامل بوده و زوج سرپیچی نماید هر چند تمکینی وجود ندارد بلحاظ وفای زوجه به حقوق قانونی مرد مستحق نفقه میباشد و باید توجه شود مفهوم نشوز و عدم تمکین دو مفهوم جدا هستند

بحث دیگر حق حبس برای زن است که طبق این قاعده حقوقی که در قانون نیز به آن اشاره شده مادام که مهریه زن به او تقدیم نشده او میتواند از تمکین خودداری کند و این عدم تمکین مسقط حق نفقه نیست

در شرح این قانون و قاعده فقهی قبلاً توضیح دادم ولی بصورت خلاصه طبق نظرات و آراء مطرح شده منظور از این عدم تمکین فقط محدود به تمکین خاص است و در موارد دیگر تمکین ،مثل خروج از منزل ملزم به اطاعت است

به این مفهوم که زنی که از حق حبس استفاده میکند فقط از تمکین خاص میتواند خودداری کند و اگر در بقیه امور سرپیچی کند حق نفقه نخواهد داشت

و بدیهیست که اثبات تمام این شرایط با مدعیست لذا به محض درخواست نفقه از طرف زن مرد ملزم به ارائه ادله مبنی بر عدم تمکین زن است که این کار با روال معمول حقوقی جامعه ما از طریق ارسال اظهارنامه صورت میگیرد .البته فقط به همین یک روش خلاصه نمیشود بلکه هر چیزی که نشان دهنده درخواست تمکین زن و عدم اجابت این خواسته از طرف زن باشد همین مفهوم را تداعی خواهد کرد .بعنوان مثال دادخواست تقابل مبنی بر الزام به تمکین زوجه که در مقابل درخواست نفقه زوجه صورت میگیرد همین مفهوم را دارد و نشان میدهد مرد در زمانی که زوجه تمکین کند قانوناً حاضر به پرداخت حقوق او میباشد

در توضیحی دیگر باید اشاره کنم که این حق نفقه بواسطه فرمانبرداری زن از مرد است بنابر این اگر زنی بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود برای مرد این ادعا ایجاد میشود که قصد بر درخواست تمکین داشته و زن امکان اجابت را از بین برده لذا خروج بدون اجازه نفقه زن را خدشه دار میکند . همچنین است زمانی که زنی به شغلی مشغول میشود

بدیهیست با داشتن شغل از طرف زوجه، زوجه از اعمالی که در خانه داشته باز میماند و وقت خود را صرف در آمدی میکند که مرد و خانواده حقی در آن ندارد لذا با این استدلال میتوان نتیجه گرفت که در صورت اشتغال زن بلحاظ قانونی او هم باید در دادن نفقه و تامین نیازهای خانواده اقدام کند و دیگر حق نفقه کامل ندارد و این در شرایطی است که مرد با اشتغال همسرش موافقت کند اما با توضیحاتی که دادم اگر زن برای خروج از منزل شوهر حتی برای لحظاتی اگر دلایل موجهی مثل بخطر افتادن جان و مال و اعمال دیگری مثل اقدام به حج واجب که مستثنی شده و . . . .نداشته باشد ناشزه میشود و حق نفقه ندارد

بلحاظ شرایط نشوز امکان ارائه ادله از طرف مرد بازه وسیعی دارد که در نظرات علما مشهود است اما من از عنوان دلایلی که میشود بعنوان نشوز زن نام برد خودداری میکنم چون کمکی به استحکام بنای خانواده ها نمیکند اما این موضوع بدیهیست که خواسته های حقوق مدنی در ارتباط با خانواده اکثراً به درخواست زنان است که جامه عمل به خود میگیرد و اکثراً مردان با تقاضاهای مختلف زنان به خواسته مهریه و نفقه و طلاق به دادگاه می آیند و مدتها ممکن است این مسائل در دادگاه ادامه یابد

اما اثبات نشوز زن در دادگاه حقوق مشخصی مثل قطع نفقه ، اجازه ازدواج مجدد با توجه به تمکن مالی مرد برای اداره دو خانواده ، اجازه طلاق برای مرد با پرداخت حقوق قانونی زن (مهریه در هر صورت تعلق میگیرد اما حقوقی مثل نصف دارایی مرد اگر در شرایط ضمن عقد  مورد توافق بوده ساقط میشود) را باعث میشود آراء کلیدی که لازم است مورد توجه عموم قرار بگیرد:  رای شماره 633 مورخ 14/2/1378 است این قانون تاکید میکند زمانی که زوجه از حق حبس خود استفاده میکند نمیتواند بواسطه نپرداختن نفقه از زوج شکایت کیفری ترک انفاق بکند و فقط بواسطه حق خود میتواند اقدامات حقوقی را پیگیری کند

نفقه در قانون مدنی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه زبان کهن فارسی (پارسی) تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه زبان کهن فارسی (پارسی) تحت word دارای 34 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه زبان کهن فارسی (پارسی) تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه زبان کهن فارسی (پارسی) تحت word

مقدمه  
جایگاه زبان فارسی  
پیشینه زبان فارسی  
زبان پارسی باستان  
پارسی میانه  
پارسی نو  
خط فارسی  
زبان‌های بیگانه در فارسی  
واژه‌های عربی‌شده فارسی  
فرهنگستان ایران  
گویش‌ها و لهجه‌ها  
توصیف زبان شناختی زبان فارسی  
نام زبان فارسی در زبان‌های دیگر  
کاربردهای نادرست قواعد عربی در فارسی  
علامت‌های جمع عربی  
آوردن «اَل»  
علامت مصدر جعلی )صناعی) عربی  
تنوین  
هماهنگی صفت و موصوف  
صفت تفضیلی عربی + تر یا ترین  
عَلَیه یا برعَلَیه  
مثنی  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله تاریخچه زبان کهن فارسی (پارسی) تحت word

راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد اول زبان‌های ایرانی باستان و ایرانی میانه، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول زمستان
Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993-2001 Microsoft Corporation
Encyclopdia Britannica 2006 Ultimate Reference Suite DVD Version: 20060100000000000, Persian Language
راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد دوم زبان‌های ایرانی نو، رودریگر اشمیت، ترجمه آرمان بختیاری و همکاران، انتشارات ققنوس، چاپ اول
Lazard, The Rise of The New Persian Language, CHI IV, Cambridge 1975, 592-632 and 692-
Lazard, Pahavi, parsi, dari: Les langues de l’Iran d’apres Ibn al-Muqaffa, in Iran and Islam, in memory of the late Vladimir Minorski, Edinburgh 1971, 361-

مقدمه

زبان فارسی )فارسی دری، پارسی، دری[2]) زبانی است که در کشورهای ایران، افغانستان[3]، تاجیکستان[4] و ازبکستان[5] به آن سخن می‌گویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از زبان‌های رسمی‌ کشور افغانستان است

در ایران بیش از 40 میلیون تن[6] )بین 58 تا 79) پارسی زبان هستند.[7] در افغانستان 20 میلیون تن، در تاجیکستان 5 میلیون تن[8]، و در ازبکستان حدود 7 میلیون تن به فارسی سخن می‌گویند. [9] [10]زبان پارسی گویش‌ورانی نیز در هند و پاکستان دارد )نگاه:زبان فارسی در شبه‌قاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان ها بدان به عنوان زبان دوم روی هم‌رفته می‌توان شمار پارسی‌گویان جهان را حدود 110 میلیون تن برآورد کرد

گرچه پارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری مغول )به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی‌ شبه‌قاره هند بوده ‌است. زبان رسمی‌ کنونی‌ پاکستان )اردو)، که «اسلامی‌شده»ی زبان هندی است، بسیار تحت‌ تأثیر پارسی بوده‌است و واژه‌های پارسی‌ بسیاری دارد. به خاطر تأثیر بسیار زیاد زبان فارسی در پاکستان، بنیان‌گذاران این کشور تصمیم گرفتند که سرود ملی پاکستان‌ به زبان فارسی باشد. در تعاریف رسمی پاکستان، زبان اردو دختر زیبای زبان فارسی معرفی می‌شود

 

جایگاه زبان فارسی

زبان فارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و بعد از انقلاب مشروطه به عنوان زبان ملی ایران تبلیغ و شناخته شده‌است،[نیازمند منبع] ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد به طور مثال قبل از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود.[11] یا نقل می‌کنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگهای خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد.[12] زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیت‌های مختلف بوده‌است، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون امپراتوریهای گورکانیان هند و عثمانی داشته‌است.آن هم در حالی که در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگ‌های دیگر دیده می‌شود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحه‌های فرهنگیشان بوده است[13] [14]. این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «;عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل گیری فرهنگ اسلامی درک نمی‌کنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشه‌های معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف می‌کنند;» [15] [16]

در سال 1872 در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایه تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که اولا باستانی باشد، ثانیا ادبیات غنی داشته باشد و ثالثا در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد. [17]

زبان فارسی از نظر شمار و تنوع ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان اول جهان است.[18]

 

  پیشینه زبان فارسی

زبان فارسی از شاخه هندواروپایی زیرشاخه هندوایرانی و زیرشاخه زبان‌های ایرانی است. پیشینه کهن زبان فارسی به ایرانی باستان باز می‌گردد

زبان پارسی ریشه در پارسی میانه دارد و پارسی میانه ریشه دارد در پارسی باستان. [19][20][21][22]

از ایرانی باستان، زبان‌های

زبان اوستاییزبان سغدیزبان مادیپارسی باستانزبان سکایی

پدید آمدند. این زبان‌ها کمابیش هم‌هنگام بوده‌اند و بر یکدیگر پیشینگی نداشتند. در زمان هخامنشیان، پارسی باستان، زبان رسمی‌ امپراتوری می‌شود

زبان فارسی، شامل سه زبان است : پارسی باستان ، پارسی میانه )پهلوی )، و پارسی نو )فارسی بعد از اسلام )، و چون مطلقاً فارسی گویند مراد زبان اخیر است . ابن الندیم از عبدابن مقفع حکایت کند که لغات فارسی شش است : فهلویه )پهلوی )، دریه )دری )، فارسیه )زبان مردم فارس )، خوزیه )زبان مردم خوزستان )، و سریانیه . فهلویه منسوب است به فهله )پهله ) نامی که بر مجموع شهرهای پنجگانه اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان دهند. [23]

زبان پارسی باستان

پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده‌است. نخستین یافته‌های نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که پیشینه آن به سده ششم پیش از میلاد برمی‌گردد .[24] دبیره پارسی‌ باستان، میخی بوده‌است که به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی دبیره رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبوده‌ است و تنها دبیره‌ای ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است.[25]

دوره باستان که از آغاز تا فروپاشی‌ شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سده بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد. از زبان‌های ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شده‌است: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها واژه‌ها و عبارت‌هایی در نوشته‌های دیگران برجای مانده‌است. اما از زبان‌های اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشته‌است

پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده‌است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد.[26] درهمین زمان لهجه‌های دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را می‌پیموده‌است، مانند زبان‌های بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی

خط باستان، خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده‌ است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است که برای نگاشتن این سنگ‌نوشته‌ها استفاده می‌شده‌است .[27] زبان باستان از نظر دستوری پیچیده‌تر از نسل‌های بعدی پارسی بوده‌است.[28]

پارسی میانه

در رده‌بندی زبان‌شناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایران زمین، کاربرد داشته‌است، میانه می‌گویند. زبان پهلوی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته می‌شود. پارت‌ها به زبان پهلوی شمالی )پارتی) که جزیی تفاوت با پهلوی جنوبی دارد، سخن می‌گفتند. پهلوی جنوبی )ک) در عهد ساسانیان رواج داشته‌است. دستور زبان پهلوی ساده‌تر از باستان اما پیچیده‌تر از پارسی نو بوده‌است.[29] [30]

پارسی نو

برای این بخش از این مقاله منابع لازم نیامده‌است. لازم است بر طبق اصول اثبات‌پذیری و شیوه‌نامه ارجاع به منابع منبعی برای آن ذکر شود. مطالب بی‌منبع احتمالاً در آینده حذف خواهند شد

 شعر جایگاه ویژه‌ای در زبان پارسی دارد

زبان پارسی میانه، پس از تحول و آمیختگی با لهجه‌ها، گویش‌ها و زبان‌های خویشاوند نزدیک و همچنین وارد شدن وام ‌واژه‌ها، پارسی نو را به وجود آورده‌است. بنا بر این جای تعجب نیست که شباهت‌های فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان این دو زبان وجود دارد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتاده‌است بسیار عظیم‌تر از تحولی‌است که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ داده‌است

در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سده چهارم تاثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژه‌های گم‌شده زبان پارسی داشت و خود این تاثیر را در شاهنامه اعلام کرده‌است. اگر کوشش‌های خودجوش فردوسی نبود، هویت پارسی‌ امروز بسیار بیش از این به خطر می‌افتاد

خط فارسی

 نمونه دبیره -دست خط علی اکبر دهخدا

نوشتار اصلی: خط فارسی

خط فارسی کنونی، فارسی‌شده خط عربی است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد.[نیازمند منبع]


زبان‌های بیگانه در فارسی

این بخش به تمیزکاری نیاز دارد. محتویات این بخش ممکن است غیرقابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشند یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کنند

بیشترین واژه‌های بیگانه در پارسی واژه‌های عربی، واژه‌های ساختگی با به‌کارگیری‌ بن فعل عربی، واژه‌های اروپایی و واژه‌های ترکی هستند. به‌جز واژه‌های عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در پارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژه‌های دیگر زبان‌ها به دلیل برهم کنش‌های فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به پارسی آمده‌اند.[نیازمند منبع]

واژه‌های عربی‌شده فارسی

عرب‌ها شمار زیادی از واژه‌های پارسی را برابر گویش خود تغییر دادند و شماری از همین واژه‌ها به‌وسیله ایشان و کارگزاران ایرانی آنها به پارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژه‌های «فارس»، «فیل»، «فردوس»، «ابریق» و «قهستان» هستند که به ترتیب از واژه‌های پارسی «پارس»، «پیل»، «پردیس»، «آبریز» و «کوهستان» ساخته شده‌اند. عربی سازی‌ شمار دیگری از واژه‌های پارسی و راه یافتن آنها به پارسی از الگوی پیچیده‌تری پیروی می‌کند. یک نمونه واژه «جنحه» است که در پارسی کنونی کاربرد حقوقی دارد. این واژه از مفرد کردن واژه «جُناح» ساخته شده‌است، اما «جناح» خود عربی شده واژه پارسی‌ی «گناه» است! واژگانی مانند «بهلوان» )پهلوان) و «مهرجان» )به طور عمومی جشن) در عربی نیز معرب واژگان پارسی هستند.[نیازمند منبع]


فرهنگستان ایران

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی مقاله دیدگاه امام در مورد دانشجو و دانشگاه تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله دیدگاه امام در مورد دانشجو و دانشگاه تحت word دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله دیدگاه امام در مورد دانشجو و دانشگاه تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله دیدگاه امام در مورد دانشجو و دانشگاه تحت word

چکیده  
اهمیت دانشگاه  
اسلامی‏ شدن دانشگاه  
منظور از اسلامی ‏شدن دانشگاه چیست؟  
خودباوری و اتکا به‏ خود  
راه حل  
جهت اول (تخصّص)  
جهت دوم (انسان‏سازی)  
جدیت و فداکاری  
مانع اصلی و راه‏حل آن  
وجود آرامش در دانشگاه  
نمونه‏ شدن دانشگاه برای ملل دیگر  
نتیجه  
منبع:  

چکیده

این مقاله با توجه به برخی بیانات امام خمینی(رحمت الله علیه)درخصوص دانشگاه ها، استادان و دانشجویان نگارش یافته است. نظر کلی معظم‏له این است که مبداءِ همه تحولات و مقدرات یک کشور، دانشگاه است؛ و دانشگاه است که یک کشور را اصلاح یا تباه می‏کند؛ و لذا متذکر می‏شوند که «ما باید دانشگاه اسلامی داشته باشیم.»، بدین معنی که دانشگاه ها باید استقلال داشته باشند و وابسته به شرق و غرب نباشند. و این مسأله را به استادان و دانشجویان توجه می‏دهند که دانشگاه ها و درنهایت مملکت به‏دست اجانب و منفعت‏طلبان نیفتد. درضمن بیان می‏دارند که دانشگاه ها دو کار عمده دارند: یکی، تربیت و اصلاح انسانها؛ و دیگر، تربیت دانشمندان و متخصّصان. به‏نظر امام (رحمت الله علیه)هر دو کار باید در کنار یکدیگر انجام شود. در پایان، ضمن اشاره به توسعه مراکز علمی و تحقیقاتی و تهیه امکانات و تشویق مخترعان و مکتشفان و متخصّصان متعهد، جوانان را به پایداری در تحقق این امور و ایستادگی دربرابر انحرافها از این اصول وامی‏دارند

امام خمینی(رحمت الله علیه)برای دانشگاه، دانشگاهیان و دانشجویان، پیامها و سخنانی بیان فرموده‏اند که اگر با دقت و از ابعاد گوناگون تجزیه و تحلیل شوند، راه نجات یک ملت و کشور در دنیا و آخرت مشخص و در صورت عمل به آن رهنمودها، این نجات محقق می‏شود

اهمیت دانشگاه

ایشان در بیانات متعدد خویش با عبارات گوناگون این مطلب را متذکر شده‏اند که «دانشگاه، مبداءِ همه تحولات است». هم چنین در مواردی دیگر با بکارگیری اصطلاحات «مقدرات» و «سرنوشت»، دانشگاه را منشاءِ این مقدرات و سرنوشت می‏دانند و آن را در رأس امور می‏خوانند؛ از جمله: «مقدرات این مملکت، دست این دانشگاهی‏هاست»، «از دانشگاه [است که] باید سرنوشت یک ملت تعیین شود» و «دانشگاه که رأس امور هست و تقدیرات یک کشوری، مقدرات یک کشوری بسته به وجود آنهاست، باید جدیّت کنند که روی خودشان را از غرب و شرق برگردانند»

دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه)آن قدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت ازدست خواهد رفت. ایشان در جمله‏ای این اهمیت را گوشزد کرده‏اند: «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست برود، همه چیزمان از دستمان رفته است». بنابراین، می‏توان نتیجه گرفت که دانشگاه هم منشاءِ دردها و فسادهای موجود و هم منشاءِ اصلاح کشور است و بسته به اینکه دانشگاه ها، استادان و دانشجویان چه جهت‏گیریهایی داشته باشند، ثمرات آن نیز مشخص خواهد شد. امام خمینی (رحمت الله علیه)در کلامهای خود، به این دو جهت‏گیری کاملاً مجزا و مشخص، بطور صریح اشاره فرموده‏اند. درباره جهت‏گیری اوّل چنین اظهار می‏دارند: «امیدوارم احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه شروع شده است». و در خصوص جهت‏گیری دوّم می‏فرمایند: «دانشگاه یک کشوری اگر اصلاح شود، آن کشور اصلاح می‏شود». آنگاه در بیاناتی دیگر، این دو جهت‏گیری متضاد را در کنار هم قرار می‏دهند و نتیجه هر یک را گوشزد می‏کنند: «دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند می‏کند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب می‏زند» و در جای دیگر می‏فرمایند: «این افرادی که از دانشگاه می‏آیند، یا مخرّب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند» و «هر چه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا می‏کند: وابستگی یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادی، تابع تربیتهای دانشگاهی است»

پس اگر متولّیان دانشگاه افرادی خوب و صالح باشند، نسلهای حاضر و آینده درست تربیت می‏شوند و اگر افراد غیرصالح باشند، این نسلها نیز غیرصالح تربیت خواهند شد. از این جهت است که امام می‏فرمایند: «دانشگاه است که امور کشور را اداره می‏کند و دانشگاه است که نسلهای آینده و حاضر را تربیت می‏کند. و اگر چنان چه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست»

اسلامی‏ شدن دانشگاه

اکنون که بر اساس بیانات امام خمینی(رحمت الله علیه)مشخص شد که منشاءِ همه تحولات و مقدرات کشور، دانشگاه است و این که با توّجه به جهت‏گیری خاصی که در دانشگاه گرفته می‏شود، تحولات و مقدرات نیز در دو جهت صلاح یا فساد شکل می‏گیرد، باید درپی یافتن راهی باشیم که این مقدرات و تحولات در مسیر صلاح صورت پذیرد که اگر چنین کنیم، کشور خود را تا همیشه بیمه کرده‏ایم. امام خمینی(رحمت الله علیه)می‏فرمایند: «اساتید دانشگاه بدانند که اگر چنان چه دانشگاه را بسازند، کشورشان را بیمه کرده‏اند تا آخر». در اینجا ضروری است به این سؤال پاسخ داده شود که این ساخت و اصلاح دانشگاه چگونه باید صورت گیرد و راه آن چیست؟ امام(رحمت الله علیه)این مطلب را هم بدون پاسخ نگذاشته و راه آن را نشان داده‏اند. ایشان تنها راه را اسلامی‏شدن دانشگاه ها می‏دانند؛ و در این‏باره می‏فرمایند: ما «باید این مسأله را دنبال کنیم که دانشگاه اسلامی شود تا برای کشور ما مفید گردد»

منظور از اسلامی‏ شدن دانشگاه چیست؟

با این بیان، آنچه به ذهن خواننده و شنونده خطور می‏کند، این است که با توجه به برداشتهای مختلفی که در این خصوص وجود دارد، منظور از اسلامی و دانشگاه اسلامی چیست؟ امام خمینی (رحمت الله علیه)به این مطلب هم پاسخ داده و دانشگاه اسلامی را با بیانی خاص تبیین کرده‏اند: «معنی اسلامی‏شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند، و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند. و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم». و در جمله‏ای دیگر نیز به مسأله استقلال اشاره می‏کنند و می‏فرمایند: «باید دانشگاه ها بیدار شوند. باید از همین دبستان تا آن آخر دانشگاه از این افکار غرب‏زده تهی بشوند، و شرق روی پای خودش بایستد»

در جمله اخیر، ضمن اینکه ممکن است «شرق» را به‏معنای کشورهای کمونیست قلمداد کنیم، می‏توانیم به این نتیجه هم برسیم که منشاءِ اصلی فسادها، ناشی از غرب و غرب زدگی است که شرق به مفهوم عام را که شامل کلیه کشورهای غیرغربی است، نیز تحت تأثیر قرار می‏دهد. پس باید از چنین فرهنگی دوری جست. به همین دلیل است که امام(رحمت الله علیه)در جایی دیگر، از کشور و رژیمی نام می‏برند که مظهر این غرب جهانخوار و چپاولگر است و به عبارتی شیطان بزرگ است؛ و روشنفکران و متفکران دانشگاهی را از این موضوع آگاه می‏فرمایند؛ و اظهار می‏دارند: «گویندگان و روشنفکران و متفکران و دانشگاهیان و دانشمندان، همه توان خود را صرف قطع امید از دشمن اصلی ما امریکا کنند»

بنابراین، از دیدگاه امام خمینی (رحمت الله علیه)معنی «اسلامی‏شدن»، «استقلال» است؛ و استقلال یعنی عدم وابستگی به مظاهر استکبار، چپاولگری، جهانخواری و فساد و به عبارتی دیگر، داشتن استقلال فکری برمبنای اصول و عقاید اسلامی. پس کلیه عوامل دخیل در دانشگاه ها، خصوصا استادان، باید به این نکته توجه داشته باشند و در راه قطع وابستگی و کسب استقلال و درنهایت اسلامی‏شدن دانشگاه ها بکوشند

خودباوری و اتکا به‏ خود

به این ترتیب، باید قید و بندها و دلبستگی به غرب و یا مظاهرِ دیگرِ شبیه به آن را رها کنیم و از آنها آزاد شویم. امّا ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند: بعد از قطع این رابطه، چه می‏شود؟ آیا پس از آن، در خلأ، تنهایی، بی‏یاوری و بدبختی قرار نخواهیم گرفت؟ آیا همه چیزمان نابود نخواهد شد و به هلاکت نخواهیم افتاد؟ برای رهایی از این ذهنیت ــ که ممکن است در افکار برخی از مردم، بویژه استادان و دانشجویان، رسوخ کند ــ باید برای این سؤالها پاسخی یافت. آن پاسخ، براساس گفته‏های امام (رحمت الله علیه)«خودباوری» و «اتکا به خود» و «خویشتن‏یابی» است؛ که خلاءِ موجود را به بهترین وجهی پر خواهد کرد. ایشان در خطاب به دانشجویان می‏فرمایند: «شما دانشجویان عزیز! خودتان درصدد این باشید که از غرب‏زدگی بیرون بیایید. این گمشده خودتان را پیدا کنید. گمشده شما، خودتان هستید». امّا این خود را چگونه می‏توان پیدا کرد؟ و آیا چگونه‏بودن و چگونه‏شدن، خودپیدا کردن است؟

طبیعتا اصطلاح «خود را یافتن» باید مفهومی خاص داشته باشد. آنچنان «خودی» که نه تنها جایگزین خلأ و قطع وابستگی شود، بلکه حالتی رشدیابنده داشته باشد و استاد، دانشجو و دانشگاه را به بهترین وجه بسازد و آنها را از جهات مادی و معنوی، به صلاح و ساحل نجات و رشد و ترقی برساند

راه حل

از بیانات امام(رحمت الله علیه)می‏توان به این نتیجه رسید که این «خود را یافتن» و «متکی به خود بودن» باید در دو جهت مختلف، امّا در کنار هم، جامه عمل بپوشد. یکی از این دو جهت، دانشمند و متخصص‏شدن افراد و تهیه و توسعه ابزارهای رسیدن به این مرحله است؛ و جهت دیگر، ساخته‏شدن افراد ازحیث معنوی و انسانی است. این دو جهت، به‏خوبی و صراحت در بیانات مختلف امام(رحمت الله علیه)مشخص شده است

جهت اول (تخصّص)

در راستای جهت اول می‏فرمایند: «اگر دانشگاه ها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت‏طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را بدست می‏گیرند و سرپرستی می‏کنند». در بیانی دیگر اظهار می‏دارند: «مهمترین عامل در کسب خودکفایی و بازسازی، توسعه مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه‏جانبه مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد و متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق بدر آمده و نشان داده‏اند که می‏توانند کشور را روی پای خود نگه‏دارند». و نیز می‏فرمایند: «باید دانشگاه ها خودکفا شوند که احتیاج به دانش غرب نداشته باشند»

پس ملاحظه می‏شود که در یک کشور اسلامی، از یک سو باید افراد به فکر متخصص و دانشمندشدن بیفتند و در این راه بکوشند و از سوی دیگر دولت نیز وسایل و امکانات چنین کاری را به انحای مختلف فراهم آورد و با هدایت و تشویق لازم، کارها را جهت دهد

اگر چنین اقدامی صورت نگیرد و دانشگاه ها در این راستا عمل نکنند، دوباره کشور به اجانب منفعت‏طلب وابسته می‏شود و آنها زمام امور علمی، اقتصادی و بالأخره سیاسی و فرهنگی ما را دردست می‏گیرند. امّا این جهت و این کارها برای «خودشدن» و «خود را یافتن» کافی نیست، بلکه باید با عامل دوم ترکیب شوند و در کنار هم به پیش روند

جهت دوم (انسان‏سازی)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی تحت word دارای 57 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی تحت word

چکیده  
مقدمه  
الف. حق شرط  
ب. شروط اعتبار و آیین پذیرش یا مخالفت با شرط  
1 نظام سنتی حق شرط  
2 نظام حقوقی حق شرط بر اساس کنوانسیون وین 1969 حقوق معاهدات  
1ـ2 شروط اعتبار حق شرط  
2ـ2 نظام حقوقی پذیرش یا مخالفت با شرط  
ج. نظام حقوقی حق شرط بر معاهدات بین المللی حقوق بشر  
1 دیدگاه کمیته حقوق بشر  
2 دیدگاه کمیسیون حقوق بین الملل  
3 دیدگاه حقوقدانان  
1ـ3 ملاک اعتبار شرط بر اساس کنوانسیون وین- در مورد اعتبار شرط  
2ـ3 آثار مترتب بر احراز بی اعتباری شرط- صرف نظر از موضوع  
د. حق شرط جمهوری اسلامی ایران بر کنوانسیون حقوق کودک  
1نظر شورای نگهبان در مورد کنوانسیون حقوق کودک  
2 اعتراض کشورها نسبت به شرط کلی جمهوری اسلامی ایران  
3 ضرورت تجدید نظر در شرط کلی و مبهم  
نتیجه گیری  
یاداداشت ها:  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله جمهوری اسلامی ایران و حق شرط بر معاهدات بین المللی تحت word

1- کتاب ها :

حسین مهر پور ، نظام بین المللی حقوق بشر، چاپ اول، انتشارات اطلاعات، تهران ، 1377

(Louis Cavare, Le Droit International Public Positif, Tome II, Paris,

2- مقالات

عمادزاده محمد کاظم، استفاده از حق شرط در معاهدات بین المللی، مجله حقوقی شماره 8، بهار- تابستان 1366، ص 202

طاهری شمیرانی صفت الله، حق شرط به معاهدات ، مجله سیاست خارجی، سال سیزدهم، ش 1، بهار 1378

(Baratta Roberto, “Should Invalid Reservations to Human Rights Treaties Be Disregarded”, E.J.I.L., vol. 11,

Bowett D.W., “Reservations to non- Restricted Multilateral Treaties”, B.Y.I.L. 1967-

 Clark Belinda, “TheVienna Convention Reservations Regime and the Convention on Discrimination against Women “, 85 AJIL,

Goodman Ryan, “Human Rights Treaties, Invalid Reservations, and State Consent”, A.J.I.L., vol. 96:531,

Imbert P.H., “Reservations and Human Rights Conventions”, (1981) VI: 1 Human Rights Rev

Marks, “Reservations Unhinged: The Belilos Case before the European Court of Human Rights”, (1990)39 I.C.L.Q

Redgwell Catherine, “Reservations to Treaties and Human Rights Committee’s General Comment No 24(52)”, I.C.L.Q., vol. 46,

Redgwell Catherine, “Universality or Integrity Some Reflections on Reservations to General Multilateral Treaties”, 1993, B.Y.I.L., pp. 245-

3- اسناد بین المللی

کنوانسیون وین حقوق معاهدات 1969، چاپ شده در مجله حقوقی، دفتر خدمات حقوقی بین المللی، شماره 8، بهار – تابستان 1366

گزارشات کمیسیون حقوق بین الملل در مورد حق شرط بر معاهدات،

چکیده

دولت جمهوری اسلامی ایران از 25 معاهده بین المللی در زمینه حقوق بشر، ده معاهده را تصویب و دو مورد را فقط امضاء نموده است. از میان معاهداتی که ایران تصویب کرده است، دو معاهده با اعلام "شرط" و بقیه بدون قید وشرط و به طور مطلق پذیرفته شده اند. در خصوص نوع دوم (مانند کنوانسیون حقوق کودک) دولتهای دیگر طرف کنوانسیون و نیز کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد شرط ایران را به دلیل کلی و مبهم بودن آن، مغایر با موضوع و هدف کنوانسیون تلقی نموده اند. این مقاله به بررسی نکات زیر اختصاص دارد

1- آیا علاوه بر دولتها، کمیته حقوق بشر و دیگر ارکان نظارتی از صلاحیت ارزیابی مشروعیت "حق شرط" برخوردار هستند؟

2- آثار مترتب بر مغایرت "شرط" با موضوع و هدف معاهده چیست؟

3- آیا "شرط" بر معاهدات بین المللی حقوق بشر از نظام کلاسیک "حق شرط" تبعیت می کند، یا نظام حقوقی خاصی را می طلبد؟

4- راهکارهای پیش روی دولت ایران برای برخورد مناسب با این گونه معاهدات کدامند؟


مقدمه

دولت جمهوری اسلامی ایران علاوه بر منشور ملل متحد که برخی مواد آن به موضوع حقوق بشر اختصاص دارد، بسیاری از معاهدات بین المللی حقوق بشر را امضاء و تصویب نموده است. از تعداد 25 معاهده بین المللی حقوق بشر، ایران دو معاهده را فقط امضاء و ده معاهده دیگر را تصویب کرده است که از بین آنها دو معاهده با اعلام شرط پذیرفته شده و بقیه بدون قید و شرط به طور مطلق تصویب شده اند. دو معاهده مزبور عبارتند از

یک.کنوانسیون مربوط به وضع پناهندگان که مجلس شورای ملی در زمان تصویب آن به تاریخ خرداد ماه 1355 برخی مواد آن را مشروط پذیرفت. بدین صورت که در متن ماده واحده مصوب مجلس شورای ملی، دولت ایران این حق را برای خود محفوظ داشته که پناهندگان را از مساعد ترین رفتار معمول نسبت به اتباع دولی که با آنها موافقتنامه های ناحیه ای، اقامت، گمرکی، اقتصادی و سیاسی دارد، بهره مند نسازد و از سویی دیگر مقررات مواد 17، 23، 24 و 26 مربوط به مزد، اشتغال، آزادی انتخاب محل اقامت و جا به جایی در داخل کشور را " صرفا به صورت توصیه تلقی می نماید"

دو.کنوانسیون حقوق کودک 1989 که دولت جمهوری اسلامی ایران هم در زمان امضاء آن در شهریور ماه 1370 و هم در زمان تصویب آن در اسفند ماه 1372 شرط کلی بر آن وارد کرده که در ادامه بحث خواهد شد

جمهوری اسلامی ایران، نظامی است که با رای ملت ایران و بر اساس موازین اسلامی استقرار یافته و طبق قانون اساسی کلیه قوانین باید بر اساس موازین اسلامی باشد «این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است.» ( اصل 4 قانون اساسی ). بر اساس اصل 125 قانون اساسی کلیه معاهدات بین المللی باید پس از تصویب مجلس شورای اسلامی به امضای رییس جمهور یا نماینده قانونی او برسد و مطابقت مصوبه مجلس با قانون اساسی و موازین اسلامی توسط شورای نگهبان ارزیابی می گردد(اصل 96 قانون اساسی). بدین ترتیب دولت جمهوری اسلامی ایران به دلیل لزوم ابتناء کلیه قوانین و مصوبات مجلس شورای اسلامی بر موازین شرعی و اصول قانون اساسی نمی تواند به هنگام تصویب معاهدات بین المللی تعهداتی مغایر با موازین اسلامی و قوانین داخلی خود بپذیرد

به هنگام تصویب معاهدات بین المللی حقوق بشر در نظام قانونگذاری قبل و بعد از انقلاب اسلامی نوعی افراط و یا تفریط صورت گرفته است ( مهرپور، 1377، ص415). برای مثال میثاقین بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی 1966 بدون هیچ قید و شرطی و بدون توجه به مغایرت برخی از مقررات آنها با قوانین موضوعه به تصویب مجلسین سنا و شورای ملی رسیده است.[1] بعد از انقلاب به دلیل لزوم مطابقت قوانین مصوب مجلس با قانون اساسی و موازین شرعی، در مورد تصویب کنوانسیون حقوق کودک برخورد احتیاطی صورت گرفته و کنوانسیون با یک شرط کلی مبنی بر عدم مغایرت آن با موازین اسلامی و قوانین حال و آینده داخلی تصویب گردید. در این میان آنچه بیش از همه مشکل ساز به نظر می رسد لزوم عدم مغایرت کنوانسیون با قوانینی است که احتمال دارد مجلس شورای اسلامی در آینده تصویب کند. کشورهای زیادی شرط ایران بر کنوانسیون حقوق کودک را به دلیل مبهم و کلی بودن آن، مغایر با هدف و موضوع کنوانسیون ارزیابی و با آن مخالفت نموده اند

این نوشته در صدد پاسخ به سئوالات زیر است: معیار اعتبار شرط و آثار مترتب بر بی اعتباری آن چیست؟ چگونه می توان راه حلی برای مغایرت برخی از قوانین داخلی ایران با برخی مقررات معاهدات بین المللی مربوط به حقوق بشر به ویژه میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی یافت؟ آیا علیرغم اینکه برخی از کشورها شرط ایران بر کنوانسیون حقوق کودک را غیر مجاز می دانند، عضویت ایران در کنوانسیون مزبور تداوم دارد؟ و آیا می توان شرط کلی ایران را تعدیل نمود؟

الف. حق شرط

حق شرط در ماده 2 کنوانسیون وین 1969 حقوق معاهدات به صورت زیر تعریف شده است: " حق شرط عبارت است از بیانیه یکجانبه ای که یک کشور تحت هر نام یا به هر عبارت در موقع امضاء ، تصویب، قبول یا الحاق به یک معاهده صادر می کند و به وسیله آن قصد خود را دایر بر عدم شمول یا تعدیل آثار حقوقی بعضی از مقررات معاهده نسبت به خود بیان می دارد" ( مجله حقوقی، ش 8، 1366)

بدین تریتب دولتها می توانند به هنگام امضاء، تصویب، پذیرش یا الحاق به معاهدات بین المللی بعضی از مقررات آنها را که با قوانین داخلی خود مغایر می دانند و در صورت اجرا می تواند مشکلاتی را برای نظام حقوقی داخلی آنها به وجود آورد، نپذیرفته یا آثار حقوق آن را نسبت به خود تعدیل نمایند. اصولا فلسفه حق شرط تسهیل عضویت دولتها و گسترش دامنه الحاق کشورها به معاهدات است. چنانچه دولتها در مورد اصول اساسی و تعهدات اصلی مندرج در معاهده توافق نمایند، اختلاف نظر آنها در مورد مسایل فرعی و نه چندان اساسی قابل اغماض بوده و مانع عضویت و مشارکت آنها در معاهده نمی باشد و در هر حال عضویت مشروط و محدود دولتها ، بهتر از عدم عضویت آنها در معاهده است( عمادزاده، مجله حقوقی، ش 8، ص 202)

ب. شروط اعتبار و آیین پذیرش یا مخالفت با شرط

نظام حقوقی حق شرط با تحولاتی روبرو بوده است که به طور اجمال بررسی می شود

1 نظام سنتی حق شرط

در نظام سنتی دولتها نمی توانستند بر معاهدات شرط وارد کنند مگر با موافت همه دولتهای دیگر طرف معاهده. چنانچه حتی یکی از اعضای معاهده با " شرط " مخالفت می نمود، دولت قائل به شرط، دو انتخاب بیشتر نداشت: عضویت در معاهده بدون اعلام شرط و قبول کلیه تعهدات مندرج در معاهده یا انصراف از عضویت. در این نظام حقوقی، تمامیت و وحدت معاهده از اهمیت خاصی برخوردار بود

با افزایش تعداد کشورها و ضرورت عضویت آنها در معاهدات بین المللی نظام حقوقی مبتنی بر قاعده اتفاق آرا پاسخگوی نیازهای جامعه بین المللی نبود. در ضمن تنظیم و تدوین معاهدات در کنفرانسهای بین المللی اصولا بر پایه قاعده اکثریت آرا صورت می گیرد. بدیهی است وقتی درباره متن اصلی معاهده با قاعده اخیر تصمیم گیری می شود، اجرای قاعده اتفاق آرا در مورد شرط غیر واقع بینانه است

تحول اساسی در موضوع حق شرط با رای مشورتی سال 1951 دیوان بین المللی دادگستری راجع به کنوانسیون منع و مجازات جنایت نسل کشی تحقق یافت (Reservations, p.21 1951,.ICJ Rept). دیوان معیار خاصی را در مورد اعتبار شرط مطرح نمود که عبارت است از عدم مغایرت آن با موضوع و هدف معاهده. دیوان اعلام کرد در صورتی که حتی یک دولت شرط اعلام شده را با موضوع و هدف منطبق دانسته و آن را بپذیرد، دولت شرط گذار به عضویت معاهده در می آید. به موجب رای دیوان، قاعده ای در حقوق بین الملل وجود ندارد که بر اساس آن اعتبار شرط منوط به موافقت صریح یا ضمنی تمامی دولتهای عضو معاهده باشد (Cavare. 1969, p.122)

2. نظام حقوقی حق شرط بر اساس کنوانسیون وین 1969 حقوق معاهدات

نظام حقوقی کنوانسیون وین در مورد حق شرط با الهام از رای مشورتی دیوان بین المللی دادگستری تدوین و در مواد 19 تا 23 کنوانسیون تبیین شده است

1ـ2 شروط اعتبار حق شرط

در مواد 19 و 23 کنوانسیون وین 1969 شروط ماهوی و شکلی " حق شرط " مقرر شده است. به موجب ماده 19، چنانچه معاهده ای در مورد حق شرط مقررات صریحی داشته باشد، دولتها باید در زمان اعلام شرط بر اساس مقررات مزبور عمل نمایند. بعضی از مقررات که به روش وفاق عام تهیه و تنظیم شده اند مانند کنوانسیون 1982 حقوق دریاها، و یا ویژگی خاصی دارند مانند اساسنامه دیوان بین المللی کیفری رم، اصولا اعلام " شرط" را منع کرده اند. بدیهی است دولتها نمی توانند بر این معاهدات شرط وارد کنند. بعضی از معاهدات مقررات اساسی خود را استثناء نموده و مواردی را که نسبت به آنها اعلام شرط مجاز است، مشخص می کنند. در این صورت فقط در مورد مقررات خاص و مشخص امکان اعلام شرط از سوی دولتها وجود دارد

بر اساس بند ج ماده 19 چنانچه معاهده ای در مورد حق شرط سکوت کرده باشد، شروط اعلامی نباید با " هدف و موضوع معاهده" مغایرت داشته باشد. این شرط معیار اعتبار و قابلیت پذیرش " حق شرط " است که در جریان کنفرانس وین با الهام از رای مشورتی فوق الذکر دیوان، وارد حقوق موضوعه گردید

 نکته اساسی در مورد شرط اخیر مشخص نبودن مرجع صالح برای تشخیص مطابقت یا مغایرت شرط با هدف و موضوع معاهده است. طبق نظام حقوقی موجود ارزیابی مشروعیت و اعتبار شرط به عهده طرفهای دیگر معاهده است و قاعده مطابقت شرط با هدف و موضوع معاهده، معیار ارزیابی و راهنمای آنان است. دولتهایی که به نظر آنها شرط با موضوع و هدف معاهده مغایرت ندارد، آن را می پذیرند. نظام انعطاف پذیر کنوانسیون وین که موجب مشارکت گسترده دولتها در معاهده می گردد، نگرانیهایی را در مورد انسجام و تمامیت معاهده به وجود آورده است. با این وجود ، برخی از حقوقدانان و نیز کمیته حقوق بشر سازمان ملل معتقدند که مواد 19 و 20 کنوانسیون وین دو مرحله جداگانه در ارزیابی اعتبار شرط محسوب می شوند

2ـ2 نظام حقوقی پذیرش یا مخالفت با شرط

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی مقاله جنبش دانشجویی تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله جنبش دانشجویی تحت word دارای 42 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله جنبش دانشجویی تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله جنبش دانشجویی تحت word

مقدمه:  
فصل اول : تفکر جامعه شناسی آلمان :  
فصل دوم:تاریخچه مکتب فرانکفورت  
فصل سوم:یورگن هابرماس  
1-3-زندگینامه  
2-3-اندیشه های هابرماس  
2-مفهوم معرفت شناسی :  
فصل چهارم : هابرماس در مقابل اثباتگرایی  
1-4-مکتب اثبات گرایی  
2-4-انتقاد از اثبات گرایی  
3-4-دفاع هانس آلبرت  
4-4-پاسخ هابرماس  
فصل پنجم : هابرماس و جنبش دانشجویی  
1-5-تشکل جنبش دانشجویی  
2-5-جنبش در نگاه هابرماس  
3-5-اظهارات دوتچکه  
4-5-انتقاد بر هابرماس  
فصل ششم : هابرماس و سیستم  
1-6-نظریه سیستم  
3-6-پاسخ لومان به هابرماس  
فصل هفتم : هابرماس و مارکسیسم  
1-7-بازسازی ماتریالیسم تاریخی  
2-4-نقد نظریه تکاملی مارکس  
فصل هشتم  
نتیجه:  
منابع :  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله جنبش دانشجویی تحت word

1-یورگن هابرماس، نقد در حوزه عمومی، رابرت هولاب، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، چاپ دوم

2-جامعه شناسی معاصر آلمان، ریمون آرون، ترجمه مرتضی ثاقب فر، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، چاپ اول، 1376

3-نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس، یان کرایپ، ترجمه عباس مخبر انتشارات آگاه چاپ دوم،

4-نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر ، جورج ریتزر، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی، چاپ پنجم، 1380

5-سید علی حسینی و عبدالباقی روشنی، «در آمدی بر اندیشه‌های یورگن هابرماس»، پایان نامه کارشناسی، دانشکده زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید بهشتی، سال-

 1-بابک احمدی، مدرنیته و اندیشه انتقادی، نشر مرکز، تهران 1373، چاپ اول

2-ریمون آرون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، باقر پرهام، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 372، چاپ سوم

3-Pusey, Micheal- Jurgan Habermas(1987:Tavistock) publication and Ellis Horwood (limited, London and new York)

مقدمه

در هر زمانی، جامعه شناسی خاصی شکل گرفته است که یا جمع گرا بوده، مثل نظریات دورکیم و یا فردگرا مثل اسپنسر، و یا بر تسلط ساختار وهنجار، تأکید می‌کردند، مانند پارسونز. آنچه مشخص است، هر گروه، ضمن بررسی یک بعد، ابعاد دیگر را فراموش کرده است. اما در عصر حاضر،تلفیق ابعاد مطرح است . از جمله:تلفیق فرهنگ و عاملیت، توسط مارگارت آرچر، جامعه شناسی چند بعدی جفری الگزندر، تلفیق کنش با نظام، توسط یورگن هابرماس که عضو برجسته‌ای از مکتب فرانکفورت می‌باشد

مکتب فرانکفورت، مکتبی انتقادی است، که در آلمان، پایه ریزی و تشکیل شد. مبنای اندیشه این مکتب بر اساس نقد و بررسی نظریات متفاوت، شکل گرفت. آن بر سرمایه‌داری ، اثباتگرایی، مارکسیسم و حتی خود جامعه شناسی هم ایراداتی وارد کرده است. در ضمن، بعضی از عناصر فراموش شده، مثل دیالکتیک و ذهن گرایی را دوباره مطرح نموده است . هابرماس اگرچه وارث این مکتب است، ولی در آن، تجدید نظرهایی را اعمال نموده ، وی از اندیشه های مارکس شروع کرد، تا به کنش ارتباطی رسید. او با انتقادات مختلف، نظرات خود را بسط داده است. وی نظریه اثباتی، جزم‌گرایی مارکسیسم، ایدئولوژی گادامر، نظریه سیستم پارسونز، جنبش دانشجویی و جوامع مدرن را مورد انتقاد قرار داده است. هابرماس، نقش بسزایی در جامعه شناسی آلمان ومکتب فرانکفورت و بقای آن داشته است. گرچه بینش انتقادی او، موجب شده که بعضی از فعالیت ها و اقدامات وی را نادیده گیرند

تحقیق انجام شده، به حول تفکر انتقادی هابرماس می‌چرخد و از انتقادات او، نقد اثباتگرایی، مارکسیسم، جنبش دانشجویی و نظریه سیستم را برگزیده و به توصیف و تشریح آن، پرداخته است


فصل اول : تفکر جامعه شناسی آلمان

نویسندگان آلمانی عادت دارند، جامعه شناسان دایره المعارفی قرن 19، جامعه شناسان تحلیلی قرن 20 را از هم جدا کنند. عبارت دایره المعارفی به اثباتگرایان اطلاق می‌شود، از جمله اگوست کنت و دورکیم، اندیشه دورکیم . بدلیل واقعیت جوهری که برای جامعه قائل بود و مفهوم آگاهی جمعی(واجدان جمعی)، مشاجرات بسیاری را بر‌انگیخت «اما بر عکس او، نظریه پردازان فردگرا، این مفهوم را ارایه می‌کنند که انسانها کارکرد جامعه خود را تأمین می‌کنند، اما جامعه‌ای را که عضو عمل کننده آن هستند، نمی‌شناسند.(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 6)

تا اواخر قرن 19، چندان اثری از جامعه شناسی در آلمان، به چشم نمی‌خورد. حقوق‌دانان و اقتصاد دانان با مسایل مطرح شده در جامعه شناسی، بطور حاشیه‌ای رفتار میکردند. اما از آغاز قرن 20، بخصوص از جنگ جهانی اول به بعد، آلمانی ها کوشیدند تا علمی‌بنام جامعه شناسی را ایجاد کنند. جامعه شناسی از فرانسه و انگلستان به آلمان کشیده شد

یکی از خصوصیات متمایز جامعه شناسی آلمان، گرایش فلسفی آن است

«زومبارت، جامعه شناس غربی ، طبیعت گرایی را در مقابل روح گرایی آلمانی قرار می‌دهد»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 15)او عقیده دارد، که جوهر و اساس اندیشه آلمانی، قادر است تا پس از مرگ افراد هم باقی بماندو مارکسیسم ذره‌ای از روح آلمانی در خود ندارد. آنها تفاهم بکار گرفته شده را با شیوه علوم تجربی، مقایسه می‌کنند و جامعه شناسی را برابر با علم به قوانین می‌دانند. بر عکس آلمان ، جامعه شناسی فرانسوی، به تحصل گرایی تمایل دارد. آلمانی ها جامعه شناسی خود را، علم معرفت‌النفس یا ذهن شناسی می‌دانند . بطور کلی جامعه شناسی آلمان به تفاهم گرایش دارد، که نماینده بارز آن را میتوان ماکس وبر دانست. اندیشه وبری، حتی بعد از مرگش، در سالهای بین دو جنگ جهانی، حاکم بود. «تمام آنها طرز فکر وبر را قبول دارند که یک رابطه آماری ، هر قدر هم قانع کننده باشد، برای ارضای کنجکاوی کافی نیست، ما می‌خواهیم پیوند میان انگیزه و کردار را که رفتار انسانها و در نتیجه خود رابطه آماری را تبیین می‌کند، بفهمیم»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 152)تفهیم، غالباً، آلمانی ها را از پژوهش قوانین معاف می‌دارد، آنها بدنبال تبدیل تاریخ به علم نیستندو علاوه بر تاثیر نهادهای اجتماعی ، کنش احتمالی افراد را در نظر دارند

دومین خصوصیت جامعه شناسی آلمان، دغدغه های روشی، جستجوی بنیادی فلسفی و انگیزه خود شناسی است. بطوری که این تفکر بصورت یک بیماری ملّی، تجلی یافته است.(جامعه معاصر آلمان ص 159)بعنوان مثال، خود تحلیلی و خودشناسی به فهم و درک بیشتر علوم اجتماعی، کمک می‌کند و دوراندیشی فرد را تقویت می‌کند. از نظر جزموین، نگرانی روش، هیچ ثمری ندارد

همین نگرش تفهمی، اساس نظرات وانتقادات اعضای مکتب فرانکفورت را پایه ریزی کرد.عقاید هابرماس و روشنفکران ، بیشتر در دوران نازی شکل گرفت، و با روی کار آمدن هیتلر، توسعه مکتب ها و تألیف ها ، با روش خشونت باری متوقف شد

فصل دوم:تاریخچه مکتب فرانکفورت

سال 1922 فلیکس وایل، سردمدار تأسیس مؤسسه پژوهشهای اجتماعی آلمان گردید. این مکتب، پس از جنگ جهانی اول و بحران های فکری که بر روشنفکران و نگرش سوسیالیستی حاکم بود، به فعالیت پرداخت. هورکهایمر و پولوک، موثر ترین افراد این مکتب به شمار می‌روند. این مؤسسه بطور رسمی‌در 3 فوریه 1923 تأسیس یافت. گرونبرگ در سخنرانی خود در افتتاحیه ساختمان مؤسسه در سال 1924، به جنبه پژوهشی فعالیت های مؤسسه تأکید کرد، هر چند خلاف وضعیت آن زمان آلمان بود، که آموزش را بر پژوهش ترجیح می‌داد. وی سخنرانی خود را با اعتراض مستقیم به مارکسیسم، به پایان برد. سپس مؤسسه شروع به جذب استادیاران جوان نمود، که اکثراً، درگیر سیاستهای چپ بودند، گرچه مؤسسان سعی می‌کردند، آنها را از حزب‌گرایی دور نمایند

کارل آگوست و تیفوگل، فرانتس پورکنا، ویولیان گومپرز عضو حزب کمونیست بوذند، ولی در مورد عضویت هورکهایمر در این حزب ، جای تردید است. وی در یکی از آثار خود«مدهوشی طبقه بندی کارگر آلمان» علت های تردید خود، در مقابل حزب کارگر را توضیح داده بود

ابتدا این مؤسسه، نسبت به بازنگری بنیادهای مارکسیسم سنتی، بی علاقه بود، اما با تلاش هورکهایمر، در این زمینه، دیگران نیز با او همراه شدند

در اواخر سال 1972، پولوگ که بخاطر سکته قلبی گرونبرگ، بسیار پر مشغله بود، در سمینارها به نفع هورکهایمر سخن می‌گفت. در اواخر سالهای بیست، دو نفر دیگر، لئولو ونتال و تئودور ویزن گروند- آدورنو به او پیوستند که در سالهای بعدی نفوذ بسیاری یافتند. آدورنو در سال 1983، رسماً به مؤسسه پیوست. علاقه هورکهایمر، او را بطرف ادبیات و علاقه آدورنو، او را بسوی موسیقی سوق داد.سال 1931بود، که هورکهایمر به ریاست مؤسسه منصوب شد. او در سخنرانیهایش، ابتدا به نظریه فردگرایی ایده آلیسم کلاسیک آلمان و سپس به فروپاشی ایمان، که شوپنت هاور، آنرا بیان کرده بود، پرداخت و همچنین بررسی نظریه پردازان دوران اخیر، از جمله نوکانتیان مکتب ماربورگ و اوتماراشپان، از مکتب فراگیر زندگی اجتماعی. وی فلسفه اجتماعی را نظریه‌ای مادی می‌دانست، نه یک رشته علمی . ‌اساس کار مؤسسه را، پژوهش درباره رفتار کارگران، متکی بر روشهای آماری و پرسشنامه و تفسیرهای مختلف اعلام نمود

یکی دیگر از اقدامات مؤسسه با ریاست هورکهایمر، توقف نشریه «بایگانی گرونبرگ» بود ومؤسسه در طی دو سال بعد، آثار خود را به شکل مقاله در «مجله پژوهشهای علمی» منتشر کرد. با ورود روانکاوی به مؤسسه، دوران گرونبرگ، سرانجام سپری شد. این تحولات با ورود هربرت مارکوزه، در سال 1932، شتاب بیشتری گرفت.با به قدرت رسیدن نازی ها در سال 1923، این مؤسسه به خطر افتاد

هورکهایمر در سال 1932 بیشتر بیمار بود، او قبل از روی کار آمدن هیتلر به فرانکفورت بازگشت و به بحث درباره آزادی پرداخت . هنگام بستن مؤسسه، وی به سوئیس رفت . بخش بزرگی از کتاخانه مؤسسه به مکانی دیگر منتقل شد و همچنین سرمایه آن . هورکهایمر، تیلیش، هوگوزیستهایمر، رسماً از دانشگاه اخراج شدند. این مؤسسه، افرادی مثل پل باران را تربیت کرده بود که مؤثر بر علوم اجتماعی امریکا بودند

مؤسسه، با حمایت های مالی فلیکس وایل و پدرش می‌چرخید، و با این پشتوانه، توانست در ایام تبعید به حیات خویش ادامه دهد. و عامل این حمایت، ضرورت بررسی یهود آزاری، در آلمان بود، که مقداری از زمینه فکری مؤسسه را، در بر می‌گرفت، که در این نقطه با نظرات کارل مارکس، مشترک بودند

هورکهایمر در همان اثر اولیه‌اش، سرمایه داران یهودی را که بخاطر به خطر افتادن سرمایه خود با یهودستیزی مخالف بودند، سرزنش می‌کرد. اعضاء مؤسسه، در امریکا نسبت به مسائل یهود، بیشتر حساسیت نشان می‌دادند

علاوه بر تأثیر ایده الیست بر این مکتب، انتقال این مکتب و ورود اعضاء آن به امریکا، تأثیر زیادی بر جریان فکری آن داشت. چون فرانکفورتی‌ها در آنجا با شرایطی روبرو شدند که طبقه کارگری وجود نداشت و پایه های بورژوایی، قوی تر بود.این مکتب، در مراحل تکوینی بعدی خود، کاملاً از نظرات مارکس فاصله گرفت. ولی با سخنان یورگن هابرماس، دوباره جلوه هایی از مارکسیسم پدیدار گشت.هابرماس اظهار داشت، که شباهت بسیاری بین برخی خصوصیات سنت فرهنگی یهود و ایده الیسم آلمان مشاهده می‌شود و مورد اصلی ، این نکته است که یهودیان ، راه نزدیکی به خدا را کلام می‌دانستند

عواطف انقلابی اعضاء مؤسسه، در اثر هورکهایمر«هاینریشرگیوس» که او این نام را استعاره گرفته بود، کاملاً مشهود بود

این مکتب می‌توانست بسیار غنی‌تر و قوی‌تر باشد، اگر به سیاست علمی‌خود، بیشتر می‌پرداخت، می‌توان گفت که تبعید افراد آن ، قبل از اخراج توسط نازی ها، آغاز شده بود

پس از شکست انقلاب آلمان، تعدادی از آنها نسبت به گروهبندی های چپگرا، بیگانه بودند

انتقال سرمایه مکتب به هلند در سال 1931، یک اقدام زیرکانه بود . مؤسسه توانست در طی چندین سال با شخصیتهای برجسته امریکایی ارتباط نزدیکی برقرار کند. سال 1934 در طی ملاقات هورکهایمر با نیکلاس مورای ‌باتلر، پیشنهاد پیوستن مؤسسه به دانشگاه، از طرف وی، مطرح شد . پس از آن، مارکوزه، لوونتال، پولوک و تیفوگل به امریکا آمدند. موقعیت اعضا این مؤسسه، در مقایسه با اعضاء«دانشگاه در مهاجرت» خیلی بهتر بود و اختلاف این دو علاوه بر عامل ایدئولوژیکی، بیشتر از لحاظ اقتصادی، شدت یافت

تفاوت فکری بین فرانکفورتی‌ها وعلوم اجتماعی امریکا، به دور محور فلسفه گرایی آنها و عینیت گرایی امریکایی می‌چرخید ، البته این تجربه گرایی در بین فرانکفورتی‌ها رسوخ کرد

مؤسسه با پیشنهاد همکاران امریکایی، مبتنی بر نشر مجله به زبان انگلیسی مخالفت کردند ، آن هم جهت پاسداری از یک فرهنگ رو به زوال وهمین موجب شد ، تا مقداری از جهاد دانشگاهی امریکا ، فاصله بگیرند

مؤسسه، پژوهشهای خود را در مورد بحران سرمایه داری، درهم شکستن لیبرالیسم سنتی، خطر پیدایش خودکامگی، به شدت دنبال کرد، تا سهمی‌در شکست نازی داشته باشد، در همین جا بود ، که بازپرداخت مارکسیسم سنتی، اهمیت یافت

افراد برجسته این مکتب، هرکدام به جنبه خاصی اشاره می‌کنند. آدورنو و هورکهایمر، دو نظریه صنعت و فرهنگ را مطرح کردند، آنهامعتقدند، که سرمایه داری از طریق فرهنگ، سلطه خویش را ثبات می‌بخشد. هایدیگر، طرفدار نظام فاشیست بود و بر تکنولوژی تأکید داشت. مارکوزه، مؤثرتر از هایدیگر بوده است، و نفس تکنولوژی را بد نمی‌دانست. هورکهایمر در آثارش از تحلیل هرمونتیک استفاده کرده است. هابرماس و دیگر اعضای فرانکفورت، متأثر از روش تفهمی، پدیدار شناسی هوسرل و فلسفه هایدیگر، دیلتای و هربرت مید بوده‌اند. همه افراد فرانکفورت به آلمان بازنگشتند


فصل سوم:یورگن هابرماس

1-3-زندگینامه

یورگن هابرماس، سال 1929 در دوسلدورف آلمان بدنیا آمد. پدرش، رئیس دفتر صنعت و تجارت شهر بود. وی در دانشگاه های گوتینگتن، بن و زوریخ تحصیل کرده است. سال 1949، وارد دانشگاه گوتینگتن شد و رساله دکترای خودش را بنام «مطلق و مفهوم تاریخ» به پایان رسانید. او سال 1950 به مطالعه آثار گئورگ لوکاچ پرداخت و تأثیر زیادی از او گرفت. سال 1956، دستیار آدورنو در دانشگاه فرانکفورت شد. از سال 1961 تا 1964 در دانشگاه هایدلبرگ، فلسفه تدریس می‌کرد. بعد از آن، به تدریس فلسفه و جامعه شناسی در دانشگاه فرانکفورت پرداخت. اولین اثر خود را سال 1962 بنام «تحول ساختاری در گستره همگانی» به چاپ رسانید

از سال 1971 تا 1983، ریاست مؤسسه تحقیقاتی«ماکس پلانگ» را به عهده گرفت، ولی استعفا داد، و به فرانکفورت بازگشت، و سپس اثر بزرگ خود«نشریه کنش ارتباطی» را در دو جلد منتشر کرد و پس از آن در دانشگاه جان ولفانگ گوته، به تدریس مشغول شد

او فردی بسیار خوشفکر و فعال بود، تقریباً از سال 1954 تا 1988 حدود 26 اثر به چاپ رسانید.تا سال 1989، سیزده اثر وی به انگلیسی و دوازده اثرش به فرانسه، ترجمه شده است. بنا بر اظهار شخصی ، بنام گورستن، تا سال 1982، نهصد اثر درباره هابرماس و دیدگاه های وی، به چاپ رسید که او آنها را در یک کتابشناسی فهره کرده است . این تعداد در سال 1990 به 3000 اثر رسید . وی سه فرزند دارد

2-3-اندیشه های هابرماس

از نظر بسیاری از صاحبنظران، یورگن هابرماس، شخصی بود که مکتب فرانکفورت را از مرگ حتمی‌نجات داده است. هرچند، هدف او در ابتدا، دفاع از نظریه مارکس و رد جزم اندیشی بوده، ولی بعدها، نظراتش را با انتقادات مختلف، بسط داده است

بطور کلی میتوان چنین گفت، که اندیشه های او حول چند محور و مفهوم می‌چرخد

1-مفهوم کنش ارتباطی

2-مفهوم معرفت شناسی

3-تلفیق نظریات(کنش با نظام)

4-تأکید بر رهایی بخشی ، از طریق کنش ارتباطی

1-کنش ارتباطی: او از نقد مفهوم کار، در نظریه مارکس، به کنش ارتباطی می‌رسد و کار را جزئی از کنش ارتباطی می‌داند، وی سه نوع کنش را مطرح کرده است

الف)کنش پارامتریک(وسیله ای):در این نوع، یک کنش و یک کنشگر وجود دارد

ب)کنش استراتژیک:حاوی چند کنش و چند کنشگر می‌باشد

ج)کنش ارتباطی:معطوف به تفهیم موضوع و رسیدن به مفاهمه است

در دو کنش اول، هدف، چیرگی وتسلط است. و شکل ابزاری دارد. اما سومی که در مورد نظر هابرماس است، ایجاد کننده ارتباط و ادراک است. او در کنش ارتباطی، خود را از قید عباراتی ، مثل شناسنده و شناسا، رها می‌سازد و این همان عباراتی است ، که لوئی آلتوسر بکار برده است. هابرماس معتقد است، آن قید و بندها، موجب عقلانیت ابزاری است. وی دو نوع عقلانیت را معرفی می‌کند، یکی عقلانیت صوری که بدنبال تسلط ابزاری است و دیگری، عقلانیت ذاتی، که بدنبال تسلط عملی است. از آنجا که او عامل ارتباط را کلام می‌داند، در مورد آن بسیار بررسی کرده است. از نظر او، زبان ، عامل تغییر محیط است، که موجب شکل گیری دانش عملی می‌گردد و در نهایت به علم هرمونتیک می‌رسد، که علم تفسیر است. وی به انحراف کشیدن وخطا رفتن انسان در این جریان تفسیر و ارتباط، اشاره می‌کند و حتی نظریه را محصول کنش انسانی می‌داند و وسیله‌ای برای آزادی بیشتر انسان

تفاوت او با آدورنو و هورکهایمر در این موضوع است که آنها دانش را با اعمال سلطه، مربوط می‌دانند. او در این حیطه، به مفهوم موقعیت گفتار آرمانی، اشاره دارد ، مبتنی بر آن که در شرایط مختلف، باید استدلال برتر حاکم شود، مفاهمه بر اساس مباحثه است، نه قدرت. وی در جستجوی آن است، بداند چه چیزی ارتباط متقابل را مختل می‌کند، بنظر وی چیزی ارتباط را تحریف کرده است و آن ایدئولوژی و مشروع سازی است که توسط سرمایه داری اعمال می‌شود

2-مفهوم معرفت شناسی

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی مقاله جنگ ایران و عراق تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله جنگ ایران و عراق تحت word دارای 41 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله جنگ ایران و عراق تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله جنگ ایران و عراق تحت word

اشاره‌  
مقدمه:  
-1 سوابق‌ تاریخی‌ اولیه‌  
-2 دوره‌ عثمانی‌ (1500-1922 م)  
-3 دوره‌ استقلال‌ عراق‌  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه پروژه دانشجویی مقاله جنگ ایران و عراق تحت word

 (-1989 louis R.mortimer, iraq a country study, washington.(

2- بنیاد حفظ‌ آثار و ارزشهای‌ دفاع‌ مقدس، استان‌ باختران، ماهنامه‌ شماره‌ 1، سال،

3- لوئیس‌ ،ار. مرتامپر، بررسی‌ کشور عراق، ترجمه‌ سید جلیل‌ صالحی، تهران، موسسه‌ انتشارات‌ باغ‌ ابریشم، چاپ‌ اول،

4- دایره‌المعارف‌ بریتانیا، صص‌ 1680-

- bokder, territorial Disputes, seconed edition, edited by A,AN J DAY ,longmanhouse,5 .1987u.k

6- اصغر جعفری‌ ولدانی، بررسی‌ تاریخی‌ اختلاف‌ مرزی‌ ایران‌ و عراق‌ (2)، مجله‌ سیاست‌ خارجی، مهر و آذر

-1935 The league of Nations oficial Journal, Feb

8- وزارت‌ امور خارجه‌ ایران، حقایقی‌ چند درباره‌ اختلاف‌ ایران‌ و عراق‌ راجع‌ به‌ شط‌ العرب، تهران، وزارت‌امور خارجه،

9- حسین‌ مکی، تاریخ‌ بیست‌ ساله‌ ایران، جلد 6، تهران، نشر ناشر،

10- علی‌ بیگدلی، تاریخ‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ عراق، تهران، میراث‌ ملل‌

11- پارسا دوست، منوچهر، زمینه‌های‌ تاریخی‌ اختلاف‌ ایران‌ و عراق، تهران، شرکت‌ سهامی‌ انتشار،

12- جعفری‌ ولدانی، اصغر، اختلافات‌ مرزی‌ ایران‌ و عراق، تهران، دفتر مطالعات‌ سیاسی‌ و بین‌ المللی،

13- ولایتی، علی‌ اکبر، تحلیل‌ سیاسی‌ جنگ‌ تحمیلی‌ عراق‌ علیه‌ ایران، تهران، انتشارات‌ دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی، چاپ‌ اول، 

14- پارسادوست، همان

15- نجوی‌ ولدانی، همان

16- روزنامه‌ اطلاعات‌ آذر ماه‌  1348

17- وزارت‌ امور خارجه‌ ایران، همان

18- پارسادوست، همان

19- وزارت‌ امور خارجه‌ ایران، تحلیلی‌ بر جنگ‌ تحمیلی‌ عراق‌ بر ایران، تهران. وزارت‌ امور خارجه، 1361

20- جعفری‌ ولدانی، همان

21- مأخذ شماره‌ 20

.-21971 U.N. year book,

23- مأخذ شماره‌

اشاره‌

سئوال‌ جدی‌ نسل‌ جوان‌ و اندیشمند جامعه‌ ما درخصوص‌ چگونگی‌ آغاز جنگ‌ ایران‌ و عراق، ما را بر آن‌ داشت‌ تا در سلسله‌ مقالاتی‌ به‌ تحلیل‌ تاریخی‌ و بررسی‌ این‌ واقعه‌ مهم‌ در تاریخ‌ معاصر ایران‌ بپردازیم

مقدمه

جنگ‌ ایران‌ وعراق‌ بی‌ شباهت‌ به‌ بسیاری‌ از جنگ‌های‌ نوین، برآیند عوامل‌ و متغیرهای‌ پیچیده‌ و تاریخی، فرهنگی، سیاسی‌ و اعتقادی‌ – ایدئولوژیک‌ است. برخی‌ از این‌ عوامل‌ به‌ اختلافات‌ تاریخی‌ و طولانی‌ بین‌ دو قوم‌ ماد و آشور در عصر باستان‌ و بعدها بین‌ دو فرهنگ‌ و دو ملت‌ عرب‌ و عجم‌ باز می‌گردد و برخی‌ دیگر به‌ تحولات‌ سیاسی، اجتماعی‌ و نظامی‌ در سطوح‌ ملی، منطقه‌ای‌ و بین‌ المللی‌ در مقطع‌ زمانی‌ پیش‌ از جنگ‌ هشت‌ ساله‌ (1359-1367) مربوط‌ می‌شود. شناخت‌ این‌ عوامل‌ – اعم‌ از عینی‌ یا ذهنی- زمینه‌ساز جنگ، به‌ اندازه‌ دستاورد و نتیجه‌ جنگ‌ به‌ عنوان‌ مجموعه‌ای‌ از تصمیمات‌ سیاسی‌ و نظامی‌ و فناوری‌ که‌ در صحنه‌ نبرد واقعی‌ به‌ کار گرفته‌ می‌شوند، مهم‌ است. اساساً‌ شروع‌ جنگی‌ بزرگ‌ و طولانی‌ بدون‌ وجود عوامل‌ تاریخی، فرهنگی‌ و استراتژیک‌ غیر محتمل‌ است. این‌ نوشتار خواهد کوشید، چشم‌ اندازی‌ از تاریخچه‌ اختلافات‌ ایران‌ و عراق‌ از ابتدا تا وقوع‌ “جنگ‌ تحمیلی” در 31 شهریور 1359 (22 سپتامبر 1980 م) را ترسیم‌ کند

-1 سوابق‌ تاریخی‌ اولیه‌

به‌ شهادت‌ تاریخ، پیشینه‌ اختلافات‌ بین‌ ایران‌ و عراق‌ به‌ عصر باستان‌ و اختلاف‌ وتنش‌ بین‌ مادها و آشوریها باز می‌گردد. در این‌ دوره، دو جنگ‌ رسمی‌ بین‌ این‌ دو تمدن‌ درگرفت‌ که‌ در جنگ‌ نخست‌ (715 ق. م) آشوری‌ها- ساکنان‌ سرزمین‌های‌ شمال‌ عراق‌ – برای‌ اولین‌ بار آشوریها را در سال‌ (614-15 ق‌ .م) شکست‌ دادند و گستره‌ قلمرو خود را وسعت‌ بخشیدند. در دوره‌ هخامنشیان‌ نیز، کوروش‌ در سال‌ 538 ق.م‌ با تصرف‌ بابل، – جنوب‌ و مرکز عراق‌ فعلی‌ – حکومت‌ بین‌النهرین‌ را منقرض‌ کرد و تمام‌ غرب‌ آسیا از جمله‌ سرتاسر سرزمین‌ عراق‌ فعلی‌ را به‌ قلمرو ایران‌ ضمیمه‌ نمود. این‌ مناطق‌ تا زمان‌ حمله‌ اسکندر مقدونی‌ (335 ق‌ .م) جزو قلمرو ایران‌ باقی‌ ماند

در زمان‌ اشکانیان‌ و پارت‌ها نیز، بابل‌ بار دیگر به‌ تصرف‌ پادشاهان‌ اشکانی‌ درآمد و اکثر سرزمین‌های‌ از دست‌ رفته‌ در غرب‌ ایران‌ که‌ به‌ تصرف‌ اسکندر در آمده‌ بود، به‌ سرزمین‌ ایران‌ آن‌ زمان‌ پیوست. پادشاهان‌ اشکانی‌ تا سال‌ (116م)- زمان‌ حمله‌ روم- بر بین‌النهرین، تیسفون‌ و سلوکیه‌ حکمرانی‌ داشتند؛ حتی‌ فرهاد سوم، پادشاه‌ اشکانی، در سال‌ 64 ق‌ .م‌ بابل‌ را پایتخت‌ دوم‌ اشکانیان‌ قرار داد

در عصر ساسانیان، رقابت‌ دو امپراطوری‌ ایران‌ و روم‌ بر سر سرزمین‌های‌ غرب‌ آسیا شدت‌ یافت. سرانجام‌ شاپور اول، پادشاه‌ ساسانی، در سال‌ 260 م‌ رومیان‌ را شکست‌ داد و شخص‌ امپراطور – والرین‌ – را اسیر کرد و به‌ جندی‌ شاپور برد. به‌ دنبال‌ این‌ پیروزی، بار دیگر قلمرو ایران‌ به‌ تمام‌ سرزمینهای‌ غرب‌ آسیا گسترش‌ یافت‌ و تیسفون‌ (مداین) به‌ عنوان‌ پایتخت‌ رسمی‌ زمستانی‌ ساسانیان، به‌ مدت‌ چهار قرن‌ (260-637 م) پایتخت‌ رسمی‌ ساسانیان‌ باقی‌ ماند. این‌ وضع‌ تا ظهور اسلام‌ ادامه‌ داشت‌ و ایرانیان‌ بر بین‌النهرین‌ حاکمیت‌ مطلق‌ داشتند.(1)

با ظهور اسلام‌ و در دوران‌ خلفای‌ راشدین‌ – 11-41 ق‌ (632-660 م) – بویژه‌ در دوره‌ خلیفه‌ دوم‌ که‌ حکومت‌ اسلامی‌ در عربستان‌ (مکه‌ و مدینه) تثبیت‌ شده‌ بود، اعراب‌ مسلمان‌ به‌ سوی‌ ایران‌ حمله‌ ور شدند و با شکست‌ ارتش‌ نیرومند ایران، به‌ فرماندهی‌ رستم‌ فرخزاد، در جنگ‌ قادسیه، و انقراض‌  سلسله‌ ساسانی، به‌ سمت‌ آسیای‌ مرکزی‌ پیش‌ رفتند. با شهادت‌ حضرت‌ علی‌ (ع) در سال‌ 41 ق، امویان‌ قدرت‌ خود را از شام‌ (سوریه‌ فعلی) به‌ سراسر دنیای‌ اسلام‌ آن‌ زمان‌ گسترش‌ دادند و حدود یک‌ قرن‌ (41-136 ق) بر آن‌ حکم‌ راندند. اما انحراف‌ روز افزون‌ خلفای‌ اموی‌ از اسلام‌ راستین‌ سبب‌ شد که‌ ایرانیان‌ به‌ طرفداری‌ از آل‌ علی‌ (ع) که‌ در تمام‌ دوره‌ اموی‌ به‌ شدت‌ مورد بی‌ مهری‌ قرار داشتند،به‌ فرماندهی‌ ابومسلم‌ خراسانی‌ در سال‌ 132 ق‌ (747 م) علیه‌ سلطه‌ اموی‌ قیام‌ کنند و پس‌ از حدود سه‌ سال‌ جنگ، در سال‌ 136 ق‌ (750 م)، حکومت‌ امویان‌ را منقرض‌ کرده‌ و عباسیان‌ را به‌ جای‌ آنها به‌ خلافت‌ بنشانند. عباسیان‌ مرکز خلافت‌ را از دمشق‌ (شام) به‌ بغداد که‌ کاملاً‌ تحت‌ نفوذ و سلطه‌ ایرانیان‌ قرار داشت، انتقال‌ دادند. در این‌ دوره، امور حکومتی‌ خلفای‌ عباسی‌ را به‌ تمامی‌ توسط‌ ایرانیان‌ اداره‌ می‌شد و حکومت‌های‌ منطقه‌ای‌ ایران، اختیارات‌ فوق‌ العاده‌ای‌ در حکومت‌ اسلامی‌ داشتند. در تمام‌ این‌ دوره‌ حدوداً‌ 505 ساله، خلیفه‌ تنها خلافت‌ می‌کرد و ایرانیان‌ حکومت‌ می‌کردند و تمام‌ خلفای‌ عباسی‌ نیز تقریباً‌ دست‌ نشانده‌ ایرانیان‌ بودند.(2)

در این‌ دوره، آمیختگی‌ دو فرهنگ‌ ایرانی‌ و اسلامی، سبب‌ پیشرفت‌ علوم، فرهنگ‌ و تمدن‌ شد و تمدن‌ اسلامی‌ به‌ اعلأ درجه‌ خود رسید. در این‌ زمان‌ بغداد پس‌ از قسطنطنیه‌ (استانبول) بزرگترین‌ شهر جهان‌ محسوب‌ می‌شد. با مرگ‌ هارون‌رشید اختلاف‌ بر سر خلافت‌ بین‌ دو پسرش، امین‌ ومأمون، بالا گرفت. مردم‌ عراق‌ از امین‌ و ایرانیان‌ از مأمون‌ حمایت‌ می‌کردند. مأمون‌ به‌ کمک‌ ایرانیان‌ و سردار ایرانی، طاهر ذوالیمینین، به‌ بغداد لشکر کشید و با شکست‌ امین‌ و  بدست‌ گرفتن‌ خلافت، پایتخت‌ را از بغداد به‌ مرو انتقال‌ داد. وی‌ با هدف‌ جلب‌ پشتیبانی‌ شیعیان‌ ایران‌ و عراق، امام‌ رضا(ع) را از مدینه‌ به‌ مرو آورد و ولایتعهدی‌ خود را به‌ وی‌ تحمیل‌ کرد. اما مدتی‌ بعد هنگامی‌ که‌ از مرو عازم‌ بغداد بود، از ترس‌ گسترش‌ دامنه‌ نفوذ امام، ایشان‌ را در بین‌ راه‌ خراسان‌ در محله‌ای‌ بنام‌ طوس‌ با زهر مسموم‌ کرد و به‌ شهادت‌ رساند. مأمون‌ با انتقال‌ پایتخت‌ از مرو به‌ بغداد، به‌ قلع‌ و قمع‌ کارگزاران‌ ایرانی‌ در دستگاه‌ حکومتی‌ خود پرداخت: در پی‌ این‌ اقدامات‌ مأمون، ایرانیان‌ بتدریج‌ نسبت‌ به‌ خلافت‌ عباسی‌ دلسرد شدند و به‌ قیام‌ علیه‌ آن‌ دست‌ زدند. از مهمترین‌ این‌ قیامها می‌توان‌ به‌ قیام‌ طاهریان، صفاریان‌ و سامانیان‌ اشاره‌ کرد. در ادامه‌ این‌ قیامها، سرانجام‌ ایرانیان‌ شیعه‌ ساکن‌ در دیلمان‌ علیه‌ خلیفه‌ عباسی‌ شوریدند و بغداد را به‌ تصرف‌ در آوردند، اما به‌ خلیفه‌ اجازه‌ دادند که‌ همچنان‌ بر مسند خود باقی‌ بماند. به‌ این‌ ترتیب، بار دیگر خلافت‌ اسلامی‌ تحت‌ نفوذ ایرانیان‌ ق-رار گ-رفت

در زمان‌ سلطنت‌ سلجوقیان‌ نیز طغرل‌ پس‌ از تصرف‌ بغداد اجازه‌ داد که‌ خلیفه‌ بصورت‌ دست‌ نشانده‌ بر خلافت‌ باقی‌ بماند و خلیفه‌ نیز در عوض‌ او را «شاه‌ شرق» لقب‌ داد. سلجوقیان‌ که‌ به‌ امور مملکت‌ داری‌ آشنایی‌ چندانی‌ نداشتند، متوسل‌ به‌ دانشمندان‌ ایرانی‌ شدند تا حکومت‌ خود را قوام‌ و دوام‌ بخشند. این‌ امر موجب‌ قدرت‌گیری‌ مجدد ایرانیان‌ در امور خلافت‌ و نیز زمینه‌ ساز تجدید حیات‌ علمی‌ و ادبی‌ ایران‌ و عراق‌ گردید. در این‌ دوره‌ با تلاش‌ و کیاست‌ وزیر کاردان‌ ایرانی، خواجه‌ نظام‌الملک‌ طوسی، عمر خیام‌ نیشابوری، ریاضی‌دان‌ و شاعر ایرانی، تقویم‌ جلالی‌ را تنظیم‌ کرد و امام‌ محمد غزالی‌طوسی‌ به‌ بغداد دعوت‌ شد و به‌ آموزش‌ علوم‌ اسلامی‌ پرداخت. در پی‌ آن، مدارس‌ دینی‌ فراوانی‌ در بغداد ساخته‌ شد. این‌ وضع‌ کم‌ و بیش‌ تا انقراض‌ حکومت‌ سلجوقی‌ و حمله‌ مغول‌ و پس‌ از آن‌ حمله‌ تاتارها و تیمور لنگ‌ از اتابکان‌ سمرقند ادامه‌ داشت. تیمور در سال‌ 1401 م‌ با اشغال‌ بغداد، مردم‌ آن‌ دیار را قتل‌ عام‌ کرد و تمام‌ آثار و ابنیه‌ اسلامی‌ را به‌ همراه‌ صدها شهر به‌ ویرانه‌ تبدیل‌ کرد.(3)

-2 دوره‌ عثمانی‌ (1500-1922 م)

از قرن‌ شانزدهم‌ میلادی، با ظهور دو قدرت‌ و امپراطوری‌ عثمانی‌ و صفوی‌ در جهان‌ اسلام‌ با دو مذهب‌ متعارض‌ – اولی‌ از اهل‌ تسنن‌ و دومی‌ شیعی‌ مذهب‌ -، عراق‌ بار دیگر به‌ صحنه‌ کشمکش‌ و جنگ‌ تبدیل‌ شد. این‌ بار، دو امپراطوری‌ بزرگ‌ در جهت‌ تحقق‌ اهداف‌ خود به‌ صف‌ آرایی‌ علیه‌ یکدیگر پرداختند. دولت‌ سنی‌ عثمانی‌ که‌ خود را وارث‌ خلافت‌ اسلامی‌ می‌دانست، در صدد اعمال‌ حاکمیت‌ بر سراسر جهان‌ اسلام‌ و از جمله‌ ایران‌ بود. در مقابل، دولت‌ شیعی‌ صفوی‌ در ایران‌ نیز، تصرف‌ شهرهای‌ شیعه‌ مذهب‌ عراق‌ از جمله‌ کربلا، نجف، سامرا و بویژه‌ بغداد را در نظر داشت. در نتیجه‌ این‌ تعارضات، نیروهای‌ مسلح‌ دو کشور بارها در مقابل‌ یکدیگر صف‌ کشیدند و جنگ‌های‌ طولانی‌ بین‌ آنها در گرفت. (یادآوری‌ این‌ نکته‌ ضروری‌ است‌ که‌ قدرتهای‌ اروپایی‌ برای‌ تضعیف‌ این‌ دو امپراطوری‌ اسلامی‌ آتش‌ بیار معرکه‌ بودندو به‌ اختلافات‌ آنها دامن‌ می‌زدند.) اختلافات‌ دو امپراطوری‌ ایران‌ و عثمانی‌ کم‌ و بیش‌ حدود چهارصد سال‌ به‌ درازا کشید و تا پایان‌ جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ به‌ انحأ مختلف‌ ادامه‌ داشت.(4) نتیجه‌ چهارصد سال‌ جنگ‌ و درگیری، بیش‌ از 18 معاهده‌ صلح‌ و چندین‌ پروتکل‌ مرزی‌ بود. از مهمترین‌ این‌ معاهدات‌ می‌توان‌ به‌ شرح‌ زیر نام‌ برد

1 قرارداد 1639 م‌ مابین‌ دولتهای‌ صفوی‌ و عثمانی‌ که‌ مرز دو کشور را بطور مبهم‌ و نامشخص‌ تعیین‌ کرده‌ بود

2معاهده‌ 1746 م‌ بین‌ نادر شاه‌ و سلطان‌ عثمانی‌ که‌ همان‌ ابهامات‌ قرارداد دولت‌ صفوی‌ و عثمانی‌ را داشت

3پیمان‌ صلح‌ ارزرم‌ که‌ متعاقب‌ جنگهای‌ دو ساله‌ 1821-1823 م‌ به‌ امضأ رسید و شرایط‌ قرارداد 1746 م‌ را مورد تأیید قرار داد و نتوانست‌ نقطه‌ پایانی‌ بر اختلاف‌ مرزی‌ دو کشور باشد

4پیمان‌ مهم‌ ارزرم‌ که‌ در سال‌ 1847 م‌ با میانجیگری‌ بریتانیا بین‌ ایران‌ وعثمانی‌ منعقد و مقرر گردید که‌ کمیسیونی‌ مرکب‌ از نمایندگان‌ طرفین، کار تعیین‌ دقیق‌ خطوط‌ مرزی‌ را به‌ عهده‌ گیرد

5پروتکل‌ 21 دسامبر 1911 م‌ تهران‌ و پروتکل‌ 1913 م‌ قسطنطنیه‌ که‌ موجب‌ آن‌ کمیسیون‌ تحدید حدود متشکل‌ از نمایندگان‌ ایران‌ – عثمانی، روسیه‌ و انگلستان، کار تعیین‌ مرزها و تنظیم‌ صورتجلسات‌ را به‌ عهده‌ گرفت

اما تمامی‌ این‌ معاهدات‌ در برقراری‌ صلح‌ و ثبات‌ در مناسبات‌ ایران‌ وعثمانی‌ بی‌ نتیجه‌ ماند و اختلافات‌ دو کشور بیش‌  از قرنها ادامه‌ یافت‌ و با تجزیه‌ امپراطوری‌ عثمانی‌ و تأسیس‌ دولت‌ عراق‌ در سال‌ 1932 م، این‌ اختلافات‌ به‌ این‌ کشور [عراق] به‌ ارث‌ رسید.(5)

-3 دوره‌ استقلال‌ عراق‌

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد

پروژه دانشجویی مقاله دیدگاه امام در مورد زنان تحت word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله دیدگاه امام در مورد زنان تحت word دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله دیدگاه امام در مورد زنان تحت word   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی مقاله دیدگاه امام در مورد زنان تحت word

مقدمه  
مادر موجودی بی همتا  
حضور در سازندگی  
مشارکت سیاسی  
بینش امام خمینی  در ارتباط با زن‌ در عرفان‌ اسلامی‌ و  ابن عربی  
امام‌ خمینی‌ قدس‌ سره‌ الشریف‌  
منابع  
پی‏نوشت‏ها    

مقدمه

          در طول تاریخ افراد زیادی در مورد حقوق زنان سخن گفته اند، اما سخن و رفتارشان باهم یکسان نبوده است، اما حضرت امام خمینی(ره) یکی از افرادی است که حرف و سخنش با عمل و کردارش در رابطه با زنان یکسان بوده است.ما به مناسبت 14 خرداد ماه سالروز رحلت حضرت امام خمینی(ره) به بیان مطالبی در خصوص نظرات امام در مورد بانوان می پردازیم

    زن و مرد دارای یک حقیقت وجودی هستند

       در دین مقدس اسلام که از جانب خدای متعال بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است: بیان شده است که زن و مرد با یک حقیقت وجودی آفریده شده اند و هر دوی آنها از یک حقیقت سر چشمه گرفته اند و قرآن کریم به طور کلی تفاوتهای بین زن و مرد را به طور کلی نفی می کند. همان کسی که در مرحله آفرینش از یک حقیقت سخن می گوید، در مرحله عمل و تکلیف نیز از هر دوی آنها به عنوان انسان یاد می کند. و می فرماید: ان اکرمکم عندا.. اتقاکم(1)

      حضرت امام خمینی(ره) نیز بر این نکته تاکید دارد: و می فرماید: از نظر حقوق انسانی تفاوتی بین زن و مرد نیست، زیرا که هر دو انسان هستند، زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همانند مرد دارد. بله در بعضی موارد تفاوت هایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارد.(2)

    مادر موجودی بی همتا

    یکی دیگر از مسایلی که بسیار مورد توجه حضرت امام(ره) بوده است، نقش والای زنان به عنوان مادر بوده است.در این مورد می فرماید: شما خانم ها شرف مادری دارید که در این شرف از مردها جلو هستید، و مسئولیت تربیت بچه را در دامن خودتان دارید، اول مدرسه ای که بچه دارد، دامان مادر است، مادر خوب بچه خوب تربیت می کند و خدای نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بیرون می آید و چون بچه ها آن علاقه ای که به مادر دارند به هیچ کس ندارند و در دامن مادر هستند با تمام چیزهایی که دارند، آرزوهایی که دارند خلاصه می شود در مادر و همه چیز را در ما در می بینند حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر، در بچه ها اثر دارد.(3)

    حضور در سازندگی

    یکی دیگر از صحنه های حضور زنان بعد از جنگ تحمیلی، سازندگی ویرانه های شهرهای مورد حمله بوده است

    حضرت امام(ره) در این مورد بیان داشته است

    “همه ملت ایران، چه بانوان و چه مردان باید این خرابه ای که برای ما گذاشته اند، بسازند، با دست مرد تنها درست نمی شود. مرد و زن باید این خرابه را بسازند.”(4)

    مشارکت سیاسی

    بانوان ایرانی به برکت انقلاب اسلامی و راهنمایی های حضرت امام(ره) از بینش سیاسی خاصی بهره مند شدند

    - بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در این مورد بیان کرده است

  زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد، زنها در جمهوری اسلامی باید رای بدهند همان طوری که مردان حق رای دارند، زنها هم حق رای دارند.(5)

بینش امام خمینی  در ارتباط با زن‌ در عرفان‌ اسلامی‌ و  ابن عربی

عرفا مسئله‌ وجود زن‌ را از دیدگاه‌ دیگری‌ مورد بحث‌ قرار داده‌ و سعی‌ کرده‌اندمقام‌ و موقعیت‌ زن‌ را از یک‌ دیدگاه‌ وجودی‌ و الهی‌ تبیین‌ کنند. ذکورت‌ و انوثت‌، یامرد و زن‌ بودن‌ می‌باید معلل‌ به‌ علل‌ حقیقی‌ وجودی‌ باشد و مادام‌ که‌ ما این‌ مسئله‌ رااز یک‌ دیدگاه‌ وجودی‌ الهی‌ تبیین‌ و تعلیل‌ نکرده‌ باشیم‌ نمی‌توانیم‌ گفت‌ که‌ ما به‌ رازآفرینش‌ زن‌ پی‌ برده‌ایم‌ در حالی‌ که‌ می‌بینیم‌ متفکران‌ دیگر، غالباً مسئله‌ را از یک‌دیدگاه‌ سطحی‌ و ظاهری‌ مورد تحلیل‌ و بررسی‌ قرار داده‌اند، نظر عرفا، خاصه‌عرفای‌ کامل‌ مکمل‌ درباره‌ شأن‌ و مقام‌ وجودی‌ زن‌ چیزی‌ دیگر بوده‌ است‌. که‌ ما دراینجا به‌ بیان‌ برخی‌ از اقوال‌ آنان‌ در این‌ خصوص‌ می‌پردازیم‌. در این‌ جا نظر ابن‌ عربی‌که‌ یکی‌ از عرفای‌ نامی‌ است‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهیم‌

یکی ا ز مسائلی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ در کتاب‌ فصوص‌ الحکم‌ مطرح‌ می‌سازد مقام‌ زن‌ ومرتبه‌ او در نظام‌ وجود است‌ و جالب‌ این‌ که‌ ابن‌ عربی‌ این‌ مسأله‌ را در یکی‌ ازمهمترین‌ فصولی‌ که‌ به‌ مقام‌ محمدی‌ اختصاص‌ داده‌ مطرح‌ می‌سازد. شایسته‌ ذکراست‌ که‌ ابن‌ عربی‌ در این‌ کتاب‌ درباره‌ بیست‌ و هفت‌ پیامبری‌ که‌ نام‌ آنها در قرآن‌ ذکرشده‌ است‌، بحث‌ می‌کند و در هر فصی‌ از فصوص‌ این‌ کتاب‌ با اشاره‌ به‌ آیات‌ وروایاتی‌ که‌ درباره‌ پیامبری‌ وارد شده‌ است‌ به‌ بحث‌ درباره‌ مقام‌ و مرتبه‌ آن‌ پیامبر ومنزلت‌ او در مدارج‌ معرفت‌ و قرب‌ الهی‌ می‌پردازد. در آخرین‌ فص‌ از فصوص‌ این‌کتاب‌ که‌ در حقیقت‌ خاتم‌ فصوص‌ است‌ ابن‌ عربی‌ به‌ مسئله‌ مقام‌ زن‌ و محبت‌ او، سهم‌او در معرفت‌ الهی‌، اشاره‌ می‌کند و آن‌ را از اختصاصات‌ مقام‌ محمدی‌ که‌ کمال‌ مرتبه‌نبوت‌ است‌ می‌داند بحث‌ درباره‌ مقام‌ و شان‌ الهی‌ زنان‌ بخش‌ اعظم‌ فص‌ محمدی‌ راشامل‌ می‌شود

تمامی‌ بحث‌ ابن‌ عربی‌ درباره‌ این‌ حدیث‌ نبوی‌ است‌ که‌ جُبِّب‌َ اِلی‌َّ مِن‌ْ دُنیاکَم‌ثَلاث‌ٌ، النِشاءُ وَ الطیب‌ُ و جُعِلَت‌ْ قُرّه‌ُ عَینی‌ فِی‌ الصَلوه‌ِ؛  یعنی‌ خداوند از این‌ دنیای‌شما محبت‌ سه‌ چیز را در دل‌ من‌ قرار داده‌ است‌، زنان‌، عطر و نماز و نور دیده‌ وآرامش‌ دل‌ را در نماز قرار داده‌ است‌. ابن‌ عربی‌ سعی‌ می‌کند با بحث‌ درباره‌ این‌حدیث‌ مقام‌ ممتاز حضرت‌ رسول‌ (ص‌) را در میان‌ پیامبران‌ الهی‌ مشخص‌ سازد و ازاین‌ رهگذر دو مسأله‌ محبت‌ و معرفت‌ الهی‌ را که‌ این‌ حدیث‌ بر آن‌ دلالت‌ می‌کند وکمال‌ نوع‌ انسان‌ در آن‌ نهفته‌ است‌ و کمال‌ آن‌ در مرتبه‌ حقیقت‌ محمدیه‌ به‌ ظهوررسیده‌ است‌ گوشزد نماید

به‌ نظر ابن‌ عربی‌ ازا بن‌ حیث‌ محبت‌ زن‌ در وجود مرد سرشته‌ شده‌ است‌ که‌ زن‌جزئی‌ از حقیقت‌ مرد است‌ و این‌ شوق‌ متقابل‌ مرد به‌ زن‌ نمودار شوق‌ اصل‌ به‌ فرع‌ وفرع‌ به‌ اصل‌ خویش‌ است‌

بشنوازنی‌ چون‌ حکایت‌ می‌کندو از جدائیها شکایت‌ می‌کند

کزنیستان‌ تا مرا ببریده‌ اندازنفیرم‌ مرد و زن‌ نالیده‌اند

هرکسی‌ کود و رماند از اصل‌ خویش‌بازجوید روزگار وصل‌ خویش‌

پس‌ هر اصلی‌ طالب‌ فرع‌ و هر کلی‌ مشتاق‌ به‌ جزء است‌ و در واقع‌ محبت‌ زنان‌فرعی‌ است‌ از یک‌ اصل‌ وجودی‌ و محبت‌ کلی‌ که‌ در همه‌ کائنات‌ سریان‌ دارد و آن‌حب‌ الهی‌ یا حب‌ حق‌ به‌ خلق‌ است‌ که‌ اصل‌ وجود و ایجاد است‌ و اگر این‌ حب‌وجودی‌ در میان‌ نبود از عالم‌ و آدم‌ خبری‌ نبود. چنانکه‌ در حدیث‌ آمده‌ است‌ که‌کُنْت‌ُ کَنْزاً مَخْفیاً فَاَحْبَیْت‌ُ اَن‌ْ اُعْرَف‌ٌ فَخَلَقْت‌ُ الْخَلْق‌َ لِکَی‌ْ اُعْرَف‌ْ

اما حب‌ الهی‌ دو جنبه‌ مختلف‌ دارد یکی‌ حب‌ حق‌ به‌ خلق‌ و دیگری‌ حب‌ وشوق‌ خلق‌ به‌ حق‌ است‌. اما شوق‌ حق‌ به‌ خلق‌ شدیدتر از شوق‌ خلق‌ به‌ حق‌ است‌،چنان‌ که‌ در حدیث‌ قدسی‌ خطاب‌ به‌ حضرت‌ داود آمده‌ است‌ که‌ «یا داود اِنی‌ اشدشوقاً الیهم‌» یعنی‌ از داود شوق‌ من‌ به‌ لقای‌ بندگان‌ من‌ بسی‌ بیشتر از اشتیاق‌ آنان‌ به‌دیدار فن‌ است‌. ابن‌ عربی‌ در این‌ رهگذر دلایلی‌ را می‌آورد مبنی‌ بر این‌ که‌ شوق‌ اصل‌،به‌ فرع‌، بسی‌ بیشتر از شوق‌ فرع‌ به‌ اصل‌ خویش‌ است‌، چون‌ فرع‌ در حقیقت‌ چیزی‌جز اصل‌ نیست‌ و شوق‌ فرع‌ به‌ اصل‌ در حقیقت‌ شوق‌ اصل‌ به‌ خویشتن‌ است‌ که‌ درمظهر عبد مشتاق‌ اشتیاق‌ به‌ خویش‌ است‌. پس‌ اشتیاق‌ حق‌ به‌ خلق‌ شامل‌ اشتیاق‌خلق‌ به‌ حق‌ نیز می‌شود و بر هر دو معنای‌ اشتیاق‌ دلالت‌ می‌کند و از این‌ حیث‌ بسی‌کامل‌تر از اشتیاق‌ عبد و خلق‌ به‌ حق‌ است‌
محبت‌ از نظر ابن‌ عربی‌ به‌ نحو دوام‌ میان‌ حق‌ و خلق‌ وجود دارد و مادام‌ که‌ حب‌و محبت‌ دوام‌ دارد شوق‌ لقا و وصال‌ هم‌ علی‌ الدوام‌ استمرار خواهدداشت‌، زیراظهور حق‌ در عالم‌، در صور خلق‌ دائمی‌ است‌ و علت‌ آن‌ نیز حب‌ ذاتی‌ حق‌ برای‌ظهور و اظهار است‌ و چون‌ لازمه‌ حب‌ فنای‌ مطلق‌ است‌، او موجودات‌ عالم‌ را فانی‌در این‌ محبت‌ می‌بیند. وجود به‌ مثابه‌ دایره‌ای‌ است‌ از محبت‌ که‌ آغاز آن‌ فراق‌ و پایان‌آن‌ وصال‌ است‌
این‌ لقای‌ الهی‌ در این‌ عالم‌ برای‌ اهل‌ شهود و مقربان‌ الهی‌ حاصل‌ می‌شود،کسانی‌ که‌ در این‌ عالم‌ از تعینات‌ و انیات‌ مجازی‌ خویش‌ فانی‌ شده‌ و از قیود طبیعت‌و مشتیهات‌ نفسانی‌ بریده‌ و به‌ موت‌ ارادی‌ که‌ همان‌ مرتبه‌ فنا باشد متحقق‌ گشته‌ و باتحقق‌ به‌ مرتبه‌ فنا به‌ کمال‌ محبت‌ و عین‌ قرب‌ رسیده‌ باشند. کمال‌ ظهور این‌ حب‌ دراین‌ عالم‌، از دیدگاه‌ ابن‌ عربی‌، در مظهر انسانی‌ آن‌، در محبت‌ میان‌ مرد و زن‌ دیده‌می‌شود و خود بیان‌ کاملی‌ در این‌ نشأه‌ ناسوتی‌ از مرتبه‌ فناست‌ که‌ به‌ تعبیر او در نکاح‌به‌ منصه‌ ظهور می‌رسد. محبت‌ انسانی‌ جوه‌ای‌ از مشاهده‌ نور جمال‌ حق‌ است‌ که‌ ازافق‌ وجود زن‌ تجلی‌ کرده‌ است‌

بازهم‌ ابن‌ عربی‌ در ارتباط‌ با همین‌ حدیث‌ نبوی‌ مقام‌ ممتاز زن‌ را از دیدگاه‌دیگری‌ مورد توجه‌ قرار می‌دهد. انسان‌ از نظر او مظهر جامعه‌ اسما و صفات‌ الهی‌است‌ و در نشأه‌ وجود، انسان‌ ظهور تجلی‌ اسماء و صفات‌ حسنای‌ الهی‌ است‌. انسان‌به‌ مصداق‌ فاذا سویته‌ و نفخت‌ فیه‌ من‌ روحی‌، به‌ مرتبه‌ توبه‌ و اعتدال‌ وجودی‌ رسیده‌و در نتیجه‌ شایسته‌ نفخ‌ روح‌ الهی‌ گشته‌ است‌ و فرشتگاه‌ مأمور به‌ سجده‌ آوردن‌بروی‌ شده‌اند. پس‌ نفس‌ انسانی‌ نفخه‌ ایست‌ الهی‌ که‌ در آن‌ همه‌ کمالات‌، ظهور وبروز یافته‌ است‌. در نتیجه‌ معرفت‌ نفس‌، بهترین‌ راه‌ برای‌ معرفت‌ رب‌ است‌ بلکه‌بمصداق‌ من‌ عرف‌ نفسه‌ فقد عرف‌ ربه‌ تنها طریق‌ کامل‌ جهت‌ معرفت‌ ربوبیت‌ حق‌است‌ و انسان‌ به‌ جهت‌ تحقق‌ به‌ حقیقت‌ اسماء، و به‌ اندازه‌ ظهور آنها در مظهر وی‌،علم‌ شهودی‌ به‌ آنها کسب‌ می‌کند. انسان‌ به‌ تعبیر ابن‌ عربی‌ در حکم‌ آیینه‌ و مرآتی‌است‌ که‌ خداوند کمالات‌ خویش‌ را در آنها مشاهده‌ می‌کند. چنان‌ که‌ در فص‌ آدمی‌از کتاب‌ فصوص‌ الحکم‌ به‌ این‌ معنی‌ اشاره‌ دارد که‌ چون‌ خداوند سبحانه‌ و تعالی‌اراده‌ کرد که‌ اسماء حسنای‌ خویش‌ را در مرتبه‌ خارج‌ از ذات‌ خویش‌ مشاهده‌ کند وسر اسمای‌ خویش‌ را بر خویش‌ اظهار نماید عالم‌ را به‌ مانند آئینه‌ای‌ آفرید، زیرا به‌تعبیر وی‌، دیدن‌ خود را در ذات‌ خود به‌ مانند دیدن‌ خود در امر دیگری‌ که‌ برای‌ آن‌به‌ مانند آئینه‌ باشد نیست‌. اما عالم‌ بدون‌ آدم‌ مانند کالبدی‌ بی‌ روح‌ و آئینه‌ای‌ فاقدجلا بود و وجود آدم‌ عین‌ جلای‌ این‌ آئینه‌ و روح‌ این‌ کالبد است‌ و عالم‌ ما آفرینش‌آدم‌ به‌ کمال‌ وجود و غایت‌ ایجاد رسیده‌ است‌ و به‌ همین‌ جهت‌ وی‌ از آدم‌ به‌ انسان‌العین‌ وجود، یا مردمک‌ چشم‌ عالم‌ تعبیر می‌کند، فانه‌ به‌ ینظر الحق‌ الی‌ خلقه‌فیرحمهم‌، بدین‌ معنی‌ که‌ خداوند بواسطه‌ وجود او به‌ خلق‌ نظر می‌نماید و فیض‌وجود و رحمت‌ رحمانی‌ ایجادی‌ را، بر عالم‌ افاضه‌ می‌نماید

اما در نظر ابن‌ عربی‌ کمال‌ شهود حق‌، در مظهر عالم‌ و آدم‌ در وجود زن‌، یا بهتربگوئیم‌ در مرآت‌ وجود او متحقق‌ می‌شود و گوئی‌ در نظر او لفظ‌ «مرأه‌» در زبان‌عربی‌ که‌ بمعنای‌ زن‌ است‌ بالفظ‌ «مرآه‌» که‌ به‌ معنای‌ آئینه‌ است‌ تناسب‌ تام‌ دارد. زن‌ ازنظر او آئینه‌ تمام‌ نمای‌ کمالات‌ الهی‌ و مجلای‌ تا صفات‌ جمال‌ است‌. اگر مرد، حق‌را در آئینه‌ وجود خویش‌ مشاهده‌ کند، این‌ شهود و معرفتی‌ که‌ از آن‌ حاصل‌ می‌شودجنبه‌ انفعالی‌ دارد. اما اگر خویش‌ را در مرآت‌ وجود زن‌ مشاهده‌ نماید. این‌ شهودی‌تام‌ و کامل‌ است‌. زیرا حق‌ را در دو مظهر فعلی‌ و انفعالی‌ مشاهده‌ کرده‌ است‌. به‌ هرحال‌ از نظر ابن‌ عربی‌، زن‌ نه‌ تنها کاملترین‌ مظهر حُب‌ِّ الهی‌ است‌، بلکه‌ مجلای‌ تام‌ وکاملی‌ از ظهور کمالات‌ حق‌ در خلق‌ است‌ و مرآتی‌ است‌ که‌ در آن‌ عارف‌ و اصل‌،اسماء و صفات‌ و کمالات‌ حق‌ را مشاهده‌ می‌نماید. به‌ همین‌ جهت‌ است‌ که‌ درحدیث‌ شریف‌ حبب‌ الی‌ ; سخن‌ از زن‌ بمیان‌ آمده‌ و سر این‌ که‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌)در آنزنان‌ را بر دیگران‌ (عطر و نماز) مقدم‌ داشته‌ است‌ از این‌ بیان‌ روشن‌ می‌شود

; صلاح‌ و فساد یک‌ جامعه‌ از صلاح‌ و فساد زنان‌ در آن‌ جاعمه‌ سرچشمه ‌می‌گیرد

یک‌ مادر ممکن‌ است‌ بچه‌اش‌ را خوب‌ تربیت‌ کند و آن‌ بچه‌ یک‌ امت‌ را نجات‌دهد و ممکن‌ است‌ بد تربیت‌ کند و آن‌ بچه‌ موجب‌ هلاک‌ یک‌ امت‌ شود

امام‌ خمینی‌ قدس‌ سره‌ الشریف‌

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی محمد
دانشجو | مرکز دانلود | پایانامه دانشجویی | جزوه های درسی | دانلود فایل ورد و پاورپوینت | پایان نامه ها | پروژه های درسی | ایران پروژه | بی پیپر | دانشجو یار | مرکز پایان نامه های فردوسی | نشر ایلیا | پی سی دانلود | مرکز پروژه های دانشجویی | پروژه دات کام | دانلود رایگان فایل |